تتبع

تتبع در زبان فارسی به معنای پیگیری، دنبال کردن یا بررسی دقیق یک موضوع، رویداد یا اطلاعات است. این واژه معمولاً در زمینه‌های علمی، پژوهشی و ادبی به کار می‌رود و به معنای جستجو و تحقیق در مورد یک موضوع خاص برای کسب اطلاعات بیشتر یا تحلیل آن است.

ویژگی‌های تتبع:

تحقیق و بررسی: تتبع به معنای تحقیق و بررسی دقیق و عمیق در مورد یک موضوع یا پدیده است.

جمع‌آوری اطلاعات: این عمل شامل جمع‌آوری داده‌ها و اطلاعات مرتبط برای درک بهتر موضوع مورد نظر می‌باشد.

دقت و توجه: تتبع نیازمند دقت و توجه به جزئیات است تا بتوان به نتایج قابل اعتماد و دقیق دست یافت.

لغت نامه دهخدا

تتبع. [ ت َ ت َب ْ ب ُ ] ( ع مص ) از پی فراشدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). پیروی کردن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). پیروی و متابعت. ( فرهنگ نظام ). || پی در پی طلب کردن. ( از اقرب الموارد ) ( از قطر المحیط ). طلب کردن کسی را برفتن در پی آن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). در پی چیزی رفتن بطلب آن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). با جد و جهد چیزی را طلب کردن. ( ناظم الاطباء ). تفحص و تلاش. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( المنجد ) ( ناظم الاطباء ). کوشش. ( ناظم الاطباء ). جستجو و تفحص. ( فرهنگ نظام ): تا همت بتحصیل علم و تتبع اصول و فروع آن مصروف گردانید. ( کلیله و دمنه ). از سمرقند بر عزیمت تتبع ایشان بر راه بخارا بجانب جند رفت. ( جهانگشای جوینی ).

فرهنگ معین

(تَ تَ بُّ ) [ ع. ] (مص ل. ) ۱ - در پی رفتن، جستجو کردن. ۲ - تحقیق کردن.

فرهنگ عمید

۱. امری یا موضوعی را به دقت مطالعه کردن، تفحص.
۲. [قدیمی] تبعیت کردن، پیروی کردن.
۳. [قدیمی] دنبال کردن، در پی چیزی رفتن.

فرهنگ فارسی

دنبال کردن، درپی چیزی رفتن، جستجوکردن، تفحص
( مصدر ) ۱- در پی رفتن از پی فرا شدن. ۲- جست و جو کردن تحقیق کردن. ۳- ( اسم ) پی جویی تحقیق. ۴- تلاش. جمع: تتبعات.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی تَتَّبِعَ: که پیروی کنی
معنی لَا تَتَّبِعْ: پیروی نکن
معنی لَا تَتَّبِعِ: پیروی نکن ( حرف عین به دلیل تقارن با حرف ساکن یا تشدید دار کلمه بعد حرکت گرفته است)
ریشه کلمه:
تبع (۱۷۴ بار)

ویکی واژه

در پی رفتن، جستجو کردن.
بررسی و تحقیق کردن.

جملاتی از کلمه تتبع

چه بسیار آرزومندم که در مشق تحریر و انشا و تلفیق و تتبع فرهنگ تازی و دری و آداب محاورت و معنی اشعار و تمیز غث و سمین سخن و علوم سلوک و سازش و تمهید فزایش مهر دوست و کاهش دشمن و دیگر چیزها که اسباب مکنت را پیرایه است و اصحاب ثروت را سرمایه، از در شوق و روی رغبت بکوشی.

دیگر چون بر سفره نشینند سر در پیش افگنند، و طریق حرمت سپرند. اصلاین آن است کهابوهریره‑رضی اللّه عنه‑روایت کند از رسول گفت: هیچ کس از شما مباد که تتبع لقمهٔ برادری کند که نباید که او شرم دارد، و این صاحب نظر را وبال حاصل آید.
ای فیض تتبع کن طرز غزلش چون نیست شعری که بود مختار الا غزل حافظ
دوازدهم آنکه تتبع نماید در احوال مقربان و باریافتگان درگاه ربوبیت، از أنبیا و أولیا و زمره سعدا و ابتلای ایشان و صبر و توانایی آنها را ملاحظه کند که بسیار ملاحظه آنها باعث رغبت به صبر، و استعداد نفس از برای آن می شود.
خوشا کسی که چو صائب ز صاحبان سخن تتبع سخن میرزا جلال کند
از تتبع آیات و اخبار، معلوم می‌شود که هیچ طاعتی بهتر از نماز نیست؛ زیرا که تکمیل نفس که غرض اصلی در صدور اوامر و نواهی است، به اتیان نماز، بیش از همه تکالیف حاصل می‌گردد؛ به جهت این که در فعل صلاه، تأثیرات مخصوصه‌است که در غیر او از عبادات دیگر نیست. از آن جمله این که نماز فاعل خود را از ارتکاب قبیح و معصیت، بازمی‌دارد.
با فرض ۳۰ سال برای هر نسل، عدنان می‌بایستی حدود ۶۳۰ سال پیش از محمد زیسته باشد. اما در سنت عربی عدنان معاصر بخت‌النصر متصور می‌شود. این مهم نشان می‌دهد که شجره‌نامه شخصیت‌های برجسته، از جمله محمد، وابسته به شرایط اجتماعی و سیاسی روز ترسیم می‌شدند. پس اهل تتبع صدر اسلام به وقت تلاش برای همگون‌سازی شجره‌نامه محمد ناچار از این شرایط پیروی می‌کردند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم