واژه بینظیر به معنای بیهمتا، بیرقیب و منحصر به فرد به کار میرود. به طور کلی، این اصطلاح به چیزی اشاره دارد که هیچ مشابهی ندارد و به طور کامل خاص و یکتا است. کلمه بینظیر به معنای بدون نظیر است و برای توصیف اشیاء، افراد یا تجربیاتی به کار میرود که ویژگیها یا خصوصیات خاصی دارند که آنها را از دیگران متمایز میکند. این واژه به کیفیت یا ویژگیهایی اشاره دارد که بسیار بالا و قابل توجه هستند. وقتی چیزی به عنوان بینظیر توصیف میشود، به این معناست که آن چیز از نظر کیفیت، عملکرد یا زیبایی در سطح بالاتری نسبت به دیگران قرار دارد. به عبارت دیگر، این اصطلاح به حالتی اشاره دارد که در مقایسه با دیگران، چیزی به طرز قابل توجهی بهتر یا متفاوت است. استفاده از کلمه بینظیر معمولاً نشاندهنده این است که آن چیز از استانداردهای معمول فراتر رفته و به نوعی استثنایی محسوب میشود.
بینظیر
لغت نامه دهخدا
بی نظیر. [ ن َ ] ( ص مرکب ) ( از: بی + نظیر ) بی مثل.بی مانند. نادر. بی همتا. ( ناظم الاطباء ):
ای بی قیاس و دولت تو چون تو بی قیاس
ای بی نظیر و همت تو چون تو بی نظیر.منوچهری.علم علی نه قال و مقال است عن فلان
بل علم او چو در یتیم است بی نظیر.ناصرخسرو.بی نظیر و ملی آن بود که گشتند بقهر
عمرو و عنتر بسر تیغش خاشی و حسیر.ناصرخسرو.مزیت و رجحان این پادشاه دیندار در مکارم خاندان مبارک و فضائل ذات بی نظیر بر پادشاهان عصر... ( کلیله و دمنه ).
به اصل و نسل و شرف زین و فخر هر شمسی
وی است از همگان بی نظیر و بی مانند.سوزنی.در حسن صورت بی مثل بود و در لطف هیأت بی نظیر. ( سندبادنامه ص 149 ). باطراوت جوانی و مقتبل شباب در اقران و اتراب خویش بی نظیر است. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 357 ). در صناعت بی نظیر و در عبارت مشارالیه. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 255 ).
چون صبح به مهر بی نظیر است
چون مهر به کینه شیرگیراست.نظامی.بر که پناهیم تویی بی نظیر
در که گریزیم تویی دستگیر.نظامی.جوان گر بدانش بود بی نظیر
نیاز آیدش هم بگفتار پیر.نظامی.گر من سخن بگویم در وصف روی و مویت
آیینه ات بگوید پنهان که بی نظیری.سعدی.در حسن بی نظیری در لطف بی نهایت
در مهر بی ثباتی در عهد بی دوامی.سعدی.همی خرامد و عقلم بطبعمیگوید
نظر بدوز که آن بی نظیر می آید.سعدی.برخ چو مهر فلک بی نظیر آفاق است
بدل چه بودی اگر نیز مهربان بودی.حافظ.رجوع به نظیر و ترکیبات آن شود.
فرهنگ فارسی
فرهنگ اسم ها
معنی: بی مانند، بی همتا، یگانه، بی ( فارسی ) + نظیر ( عربی ) بی مانند