بنیادی

کلمه بنیادی در زبان فارسی به معنای اساسی، اصلی، زیربنایی یا ریشه‌ای است و به طور گسترده‌ای در متون مختلف برای توصیف اصول و مفاهیم کلیدی به کار می‌رود. این واژه به چیزهایی اشاره می‌کند که نه تنها پایه و اساس یک مفهوم دیگر را تشکیل می‌دهند، بلکه نقش حیاتی و کلیدی در شکل‌گیری و استمرار آن مفهوم ایفا می‌کنند. در واقع، هر چیزی که به عنوان بنیادی شناخته شود، باید دارای ویژگی‌های خاص و بارز باشد که آن را از سایر اشیاء یا مفاهیم متمایز کند. به عنوان مثال، در علوم مختلف، از جمله علوم اجتماعی، اقتصادی، و حتی طبیعی، شناخت و درک بنیادها و اصول اولیه می‌تواند به ما کمک کند تا بهتر وضعیت‌های پیچیده‌تر را تحلیل کنیم و راه‌حل‌های مؤثرتری بیابیم. این اهمیت در زندگی روزمره نیز مشهود است؛ به طوری که اگر ما به اصول بنیادی مانند صداقت، احترام و مسئولیت توجه کنیم، می‌توانیم روابط بهتری با دیگران برقرار کنیم و جامعه‌ای سالم‌تر بسازیم. بنابراین، بررسی و شناخت این مفاهیم بنیادی نه تنها در حوزه‌های علمی، بلکه در روابط انسانی و اجتماعی نیز از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است و در نهایت به رشد و پیشرفت فردی و جمعی کمک می‌کند.

لغت نامه دهخدا

بنیادی. [ ب ُ ] ( ص نسبی ) اصلی. ( فرهنگستان ) ( فرهنگ فارسی معین ).

جمله سازی با بنیادی

خوبی و کرم را چو نکو بنیادی ای دنیا را ز تو هزار آزادی
چو بنیادی بدین خوبی نهادی تمامش کن که مردی اوستادی
اساس عمر بر بادی نهادن بدین بنیاد بنیادی نهادن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال رابطه فال رابطه فال تماس فال تماس فال اعداد فال اعداد فال زندگی فال زندگی