حاضرجوابی

لغت نامه دهخدا

حاضرجوابی. [ ض ِ ج َ ] ( حامص مرکب ) بدون اندیشه جواب دادن. زود پاسخ دادن. بدون اندیشه پاسخ دادن. چگونگی و حالت حاضرجواب: و ابوالاسودمعروف است به حاضرجوابی. ( تفسیر ابوالفتوح رازی ).
بیاران گفت کز خاکی وآبی
ندیدم کس بدین حاضرجوابی.نظامی.

فرهنگ معین

( ~. جَ ) [ ع - فا. ] (حامص. ) ۱ - پاسخ دادن بدون اندیشه، زود جواب گفتن. ۲ - بذله گویی.

فرهنگ فارسی

۱ - پاسخ دادن بدون اندیشه زود جواب گفتن ۲ - بذله گویی.

ویکی واژه

پاسخ دادن بدون اندیشه، زود جواب گفتن.
بذله گویی.

جمله سازی با حاضرجوابی

کشکول خنده، جُنگ خنده، رؤیای جوانی و غم پیری، نمک و نمکدان، حاضرجوابی‌های شیرین، و ۳۰ سال پشت صحنه تئاتر از آثار اوست که در دوران بازنشستگی تألیف کرد. ترانهٔ «ماه پیشانو» — شناخته‌شده‌ترین ترانهٔ اجراشده توسط دریا دادور — از سروده‌های میرخدیوی است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
حدس یعنی چه؟
حدس یعنی چه؟
ارق ملی یعنی چه؟
ارق ملی یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز