قز

قز

این کلمه دارای معانی مختلفی است که به شرح زیر می‌باشد:

دهی در سبزوار: قز نام دهی است در دهستان کراب بخش حومه شهرستان سبزوار، واقع در ۲۰ کیلومتری شمال غربی سبزوار. این ده دارای آب و هوای معتدل و حدود ۱۰۴۵ تن سکنه است و محصول اصلی آن غلات می‌باشد.

ابریشم خام: قز به معنای ابریشم خام و بدقماش نیز به کار می‌رود. این واژه به نوعی ابریشم اشاره دارد که از کیفیت پایین‌تری برخوردار است.

معانی عددی و زبانی: واژه قز معادل عدد 107 در نظام ابجد است و از نظر لغوی به عنوان یک اسم در زبان عربی و معرب از فارسی به کار می‌رود. در زبان عربی، قزّ به معنای ابریشم خام و در فارسی به معنای کژ یا بدقوام است.

لغت نامه دهخدا

قز. [ ق َزز ] ( ع مص ) برجستن و ترنجیدن و در هم شدن و فراهم آمدن جهت برجستن. ( منتهی الارب ). وثوب و انقباض برای وثوب. ( اقرب الموارد ). فعل آن از باب ضرب و نصر است. ( منتهی الارب ). || سر باززدن از چیزی. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).
قز. [ ق ِزز ] ( ع ص ) مرد نیک پاک از آلایش. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). رجوع به قُزّ و قَزّ شود.
قز. [ ق ُزز ] ( ع مص ) پاک بودن و دور ماندن ازریم و آلایش. ( منتهی الارب ). تباعد از دنس. ( اقرب الموارد ). || ( ص ) مرد نیک پاک از آلایش. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). رجوع به قِزّ و قَزّ شود.
قز. [ ق َزز / ق َ ] ( معرب، اِ ) معرب کژ. ابریشم. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). ابریشم خام بدقماش ( برهان ) ( آنندراج )، و گویندنوعی است از آن. ( اقرب الموارد ). جامه از ریسمان پیله. ( منتهی الارب ). لیث گوید: قز آن است که ابریشم ازآن به دست آید، و ازاینرو بعضی گفته اند قز و ابریشم مانند گندم و آرد هستند. ( از اقرب الموارد ). و این معرب است. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ): 
آن غنچه های نستر بادامهای قز شد
زرّ قراضه در وی چون تخم پیله مضمر.خاقانی.لطافت کن آنجا که بینی ستیز
نبرد قز نرم را تیغ تیز.سعدی ( گلستان ).- دودالقز؛ دودالحریر. کرم ابریشم. ( اقرب الموارد ).
|| ( ص ) مرد نیک پاک از آلایش. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). رجوع به قُزّ و قِزّ شود.
قز. [ ق ِ ] ( اِخ )دهی از دهستان کراب بخش حومه شهرستان سبزوار واقع در 20 هزارگزی شمال باختری سبزوار و 10 هزارگزی خاورجاده عمومی سبزوار به نقاب. موقع جغرافیایی آن دامنه و هوای آن معتدل است. سکنه آن 1045 تن میباشد. محصول آن غلات. شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. دارای دبستان است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).

فرهنگ معین

(قَ زّ ) [ معر. ] (اِ. ) ابریشم.

فرهنگ عمید

ابریشم خام، ابریشم نتابیده.

فرهنگ فارسی

دهی است از دهستان کراب بخش حومه شهرستان سبزوار در ۲٠ کیلومتری شمال غربی سبزوار دامنه و معتدل ۱٠۴۵ تن سکنه محصول غلات.
معرب کژ، ابریشم ام، ابریشم نتابیده
( اسم ) ۱ - ابریشم ( مطلقا ) ۲ - ابریشم بد قماش.
معرب کژ ابریشم ابریشم خام بد قماش
قز
قز

جملاتی از کلمه قز

اگرنتیجهٔ فکرست مدح تونه عجب عسل نتیجهٔ نَخْل است و قزّ نتیجهٔ دود
چو کرم قز شدم از کرده خویش به ریشم بخشم ار برگی کنم ریش
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال امروز فال امروز فال آرزو فال آرزو فال ای چینگ فال ای چینگ فال نوستراداموس فال نوستراداموس