کلمه سرانجام یک واژه مرکب در زبان فارسی است که به معنای در نهایت یا سرانجام به کار میرود. این واژه به عنوان قید زمان و مکان میتواند در جملات به عنوان یک کلمه توصیفی یا قید مورد استفاده قرار گیرد و معمولاً در انتهای جمله یا پیش از فعل قرار میگیرد. این کلمه برای تأکید بر نتیجه یا پایان یک موضوع به کار میرود و به همین دلیل، معمولاً پس از ارائه توضیحات مقدماتی، نتیجهگیری با این کلمه بیان میشود. در نوشتار، این کلمه باید با فاصله از کلمات قبل و بعد خود نوشته شود و در متون رسمی و ادبی به کار میرود. همچنین، این واژه به طور رایج در شعر فارسی و آهنگها نیز به کار میرود و بار معنایی زیبایی دارد.

سرانجام
لغت نامه دهخدا
سرانجام. [ س َ اَ ] ( اِ مرکب، ق مرکب ) عاقبت و آخرکار و سامان کار. ( برهان ). عاقبت و پایان کار و اینکه گویند کار سرانجام نمودند یعنی به آخر رسانیدند. ( غیاث ). خاتمه. ( مهذب الاسماء ). عاقبت کار. چون سامان و سبب هر چیز موجب آخر رسیدن و تمام شدن آن چیز است لهذا مجازاً بمعنی سامان هم آمده. ( غیاث ) ( آنندراج )( شرفنامه منیری ) ( جهانگیری ). آخرالامر
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. (قید ) در آخر کار.
* سرانجام دادن: (مصدر متعدی ) به پایان رساندن، تمام کردن.
فرهنگ فارسی
۱ - عاقبت آخر کار پایان عاقبه الامر. ۲ - سامان کار: عاقبت سر انجامی یافت.
دانشنامه عمومی
جملاتی از کلمه سرانجام
به از نام نیکو دگر نام نیست بد آنکس که نیکو سرانجام نیست
که آیا چه باشد سرانجام کار چه نقش آورد گردش روزگار
بی سرانجامان چو بیمار محبت گشته اند خویش را از درد بیدرمان مداوا کرده اند