چنان چه

فرهنگ معین

(چِ یا چُ چِ ) ۱ - (ق تشب. ) آن طور، آن سان. ۲ - (حر رب. ) از ادات شرط و تعلیق.

فرهنگ فارسی

چون، آنچه، آنطور، آن سان، بنابر آنچه، هرگاه
۱- آنطور آنسان بطوری که: (( و این بنده مدت دولت هر قوم چنانچه در تواریخ یافته... ) ) ( تاریخ گزیده ): (( در اجرائ حکم سیاست بروی از زبان بریدن و میل کشیدن چنانچه اعتبار تمامت غمازان و مفسدان و مستخر جان گردد. ) ) ( ترجم. محاسن اصفهان ) ۲ - از ادات شرط و تعلیق اگر: (( چنانچه راستکار باشی رستگار شوی. ) ) یا اگر چنانچه. اگر مثلا اگر (( اگر چنانچه پسندیده است فمرحبا و اگر بخلاف این فرمانی بود در عهد. شکستن نباشم که فرمان سلطان باضطرار لازم بود... ) ) ( مجموع. مکاتیب غزالی )

ویکی واژه

آن طور، آن سان.
از ادات شرط و تعلی

جمله سازی با چنان چه

💡 جهان به نطق مسخر کنی به مسند ملک چنان چه صاحب تسخیر در خط منزل

💡 اگر چنان چه دل این دل بود نزاری من ازین بلا دگر آرد بسی به سر نظرم

💡 چنان چه باید بودن که گر سرش ببری بسر بریدن او دوستان خرم گردند

💡 تا به سوفار در زمین شد غرق پیش تیری چنان چه درع و چه درق

💡 قوت دل را ز تن چو عور کند به سماع چنان چه شور کند؟

💡 یوسف مصر بزرگیت چنان چهر نمود که عزیز ز من و دوده آدم گردد