یارج

لغت نامه دهخدا

یارج. [ رَ ] ( معرب، اِ ) معرب یاره. ( دهار ) ( آنندراج ). یاره که در دست کنند. ( مهذب الاسماء ). یارق. دستیانه پهن. سِوار. سُوار. اُسوار. قُلب. ایاره. جوالیقی ذیل یارق آرد: فارسی معرب است و اصل آن یاره است که به عربی سوار گویند و در حاشیه آن آمده است: و آن را یارج به جیم بدل قاف نیز گویند. ( المعرب ص 357 ). و صاحب تاج العروس آرد: یارج، فارسی معرب است به معنی قُلب و سوار که هر دو مرادف دستیانه است.
یارج. [ رَ ] ( معرب، اِ ) معرب یاره که مرکبی باشد از ادویه ملینه که اطبا بجهت مسهل سازند. ( برهان ذیل یاره ). ایارج. و رجوع به یاره و ایارج شود.

فرهنگ معین

(رَ ) (اِ. ) معرب یاره، دستبند.

فرهنگ عمید

دستبند، دست برنجن.
معجون مسهل.

فرهنگ فارسی

معرب یاره یاره که در دست کنند یارق

ویکی واژه

معرب یاره؛ دستبند.

جمله سازی با یارج

احمدآباد روستایی در دهستان خوارتوران بخش بیارجمند شهرستان شاهرود استان سمنان ایران است.
بار دیگر یارجویان بر در دیار آمدیم با دو صد خواری بدین فرخنده در بار آمدیم
پیر و فرومانده شدم، از همه در رانده شدم خسته و درمانده شدم یارجلاخذبیدی
ز لعل دلکشت ای یارجانی مطلبی دارم سخن ناگفته از خجلت نهان زیرلبی دارم
بر در هر خانه و کو، در همه جا وز همه سو از من دلخسته بگو یارجلاخذبیدی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
نجات یعنی چه؟
نجات یعنی چه؟
سلیطه یعنی چه؟
سلیطه یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز