گرفتار

واژه گرفتار در زبان فارسی به طور کلی به معنای فردی است که در شرایط یا وضعیتی سخت یا ناخواسته قرار دارد. همچنین به معنای اسیر و دربند نیز به کار میرود. این واژه می‌تواند در زمینه‌های گوناگون به کار رود. اسیر جنگی به فردی نظامی یا غیرنظامی اطلاق می‌شود که در جریان یک جنگ یا بلافاصله پس از آن توسط نیروهای دشمن دستگیر و به اسارت گرفته می‌شود. اسیران جنگی دارای حقوقی هستند که در فصل دوم ضمیمه کنوانسیون ۱۹۰۷ لاهه به تفصیل درباره رفتار با آنها توضیح داده شده است. این حقوق همچنین در کنوانسیون سوم ژنو در سال ۱۹۲۹ و تجدید نظر آن در سال ۱۹۴۹ به طور جامع‌تری بررسی شده است. ماده چهارم کنوانسیون ژنو به حفاظت از افراد نظامی، برخی جنگجویان چریکی و گروه‌های خاص اشاره دارد و این حمایت از زمان اعلام آنها به عنوان اسیر تا بازگشت به کشور خود ادامه می‌یابد. یکی از مهم‌ترین مفاد این کنوانسیون، ممنوعیت شکنجه اسرای جنگی است و یک اسیر تنها موظف است نام، تاریخ تولد، رتبه و شماره سرویس خود را اعلام کند.

لغت نامه دهخدا

گرفتار. [ گ ِ رِ ] ( ن مف ) اسیر. مبتلا. دربند

فرهنگ معین

(گِ رِ ) [ په. ] (ص مف. ) ۱ - اسیر، مبتلا. ۲ - عاشق، دلباخته.

فرهنگ فارسی

اسیر، دربند، دستگیرشده
۱ - مبتلی دچار: گشت از دم یار چون دم مار یعنی بهزار غم گرفتار. ( نظامی ) ۲ - دربند مقید: می نوش و جهان بخش که از زلف کمندت شد گردن بد خواه گرفتار سلاسل. ( حافظ ) ۳ - اسیر برده. ۴ - عاشق دلباخته: کس ندانم که در این شهر گرفتار تو نیست مگر آن کس که بشهر آید و غافل برود. ( طیبات سعدی ) ۵ - صید نخجیر. ۶ - پر مشغله: مرد گرفتاریست.

ویکی واژه

مبتلا به سختی، مشکل، بیماری، و مانند آنها، دچار، اسیر، مبتلا.

جملاتی از کلمه گرفتار

هرگز از بند و غم آزاد نگردد آن دل که گرفتار کمند سر گیسوئی نیست
کاروان خطش از دست بگیرد شاید یوسف دل که گرفتار بچاه ذقنست
صحرای ترا آهوی در بند گرفتار دریای ترا ماهی افتاده به شستیم
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم