به اندامی در بدن کیسهداران ماده اشاره دارد به همراه تعداد کمی از نرها مانند صاریغ آبی که جنینهای شکل نگرفته را در خود جای میدهد. پس از تولد، جنین به آرامی از بدن مادر بالا میرود تا به کیسه برسد. همچنین این واژه، پوششی از پوست است که تنها یک ورودی دارد و نوک پستانها را میپوشاند تا از نوزاد در حین رشد محافظت کند. کانگوروها در جلوی بدن قرار دارد و نوزاد کانگورو باید فاصله نسبتاً زیادی را طی کند تا دوباره به کیسه برگردد. کانگوروها و والابیها به فرزندان خود اجازه میدهند حتی پس از اینکه توانایی کامل برای زندگی روی زمین را پیدا کردند، در این پوشش بمانند. آنها معمولاً دو نوزاد را در کیسه خود نگه میدارند: یکی بزرگتر و قویتر و دیگری کوچکتر و ضعیفتر.

کیسه
لغت نامه دهخدا
از عمر نمانده ست برِ من مگر آمرغ
در کیسه نمانده ست من مگر آخال.کسائی.جوال و خنبه من لاش کرد و کیسه خراب.طیان ( از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).یکی کیسه دینار دارم تو را
چو فرزند خود یار دارم تو را.فردوسی.آبی چو یکی کیسگکی از خز زرد است
در کیسه یکی بیضه کافور کلان است.منوچهری.خازنان سلطانی بیامدند و ده هزار دینار در پنج کیسه حریر در پای منبر بنهادند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 293 ). میان صفه، زرین شد از نثار و میان باغ سیمین شد از کیسه ها. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 378 ). و مادرش خصوصاً یک کیسه پر از جواهر و زر پیراسته داد که سی هزار درم قیمت آن بود. ( تاریخ برامکه ).
کیسه ت پر پش-ک و پشیز است رو
کیسه یکی پیش نگونسار کن.ناصرخسرو.درنگنجد مگر به دل که دل است
کیسه دانش و خزینه راز.ناصرخسرو.طیلسان و ردا، کمال بود
کیسه و صره، اصل مال بود.سنائی.سر کیسه به گندنا بستی
وز پی هرکه خواست بگشادی.سوزنی.بر او چون کیسه ای دوزم که هرگز
مرا در کیسه دیناری نیاید.انوری ( از امثال و حکم ص 1258 ).متوکلین علی زادالحجیج به امید کیسه رعیت نیت بر مخالفت و همت بر محاصرت مقصور کردند. ( عقدالعلی ).
لعل تو عشاق را به قیمت یک بوس
کیسه یکی نه که صدهزار بپرداخت.خاقانی.زین گرانمایه نقد کیسه عمر
حاصل الا زیان نمی یابم.خاقانی.در کیسه های کان و کمرهای کوهسار
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
* کیسهٴ صفرا: (زیست شناسی ) کیسۀ گلابی شکل که در زیر کبد قرار دارد و صفرا در آن ذخیره می شود.
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - خریطه ای از پارچه یا پشمی و یا چرمین که در آن پول و اشیائ دیگر ریزند. یا کیس. شطرنج. کیسه ای که در آن مهره ها و بساط شطرنج را نگهدارند. یا کیس. گلکار. کیسه ای که گلکاران ابزار خود را در آن ریزند. یا از کیس. خلیفه بخشیدن. از مال دیگری بخشش کردن. یا سرکیسه را شل کردن. پول ( بسیار ) خرج کردن. یا کیسه از چیزی دوختن. توقع فایده داشتن از آن. یا کیسه بصابون زدن. خالی کردن کیسه بتمام از آنچه در اوست. یا کیس. صورت گشادن. صورت اصلی خود را از دست دادن. ۲ - خریطه ای مویین یا پشمین که در حمام بر بدن مالند تا چرک بیرون آید. ۳ - پول وجه. ۴ - هر یک از حفره های درونی بافتها و اعضای بدن که توسط حیوانات طفیلی و عوامل عفونی میکربی پیدا میشود کیست. یا کیس. حول جنین. پرده ای که دارای اصل اکتودرمی است و از همان روز های نخستین تشکیل جنین ( تقریبا ده روز پس از لقاح تخمک ) حول جنین را میپوشاند. در برخی کتب پزشکی این کیسه را بنام حفر. آتونی نامیده اند یا کیس. خایه. کیسه ایست که در زیر آلت است و بیضه ها را در بر دارد. کیس. زرداب. کیس. زهره. یا کیس. زهره. حفر. کوچک کیسه مانندی که بیضوی شکل است و در سر راه مجرای کبدی و مجرای کولدوک در پایین کبد قرار گرفته و بوسیل. مجرایی بنام مجرای مراره به مجرای کولدوک مربوط میشود ( مجرای کولدوک در حقیقت از اتحاد دو مجرای کبدی و مجرای مراره بوجود میاید ). طول کیس. زهره در حدود ۸ تا ۱٠ سانتیمتر و عرضش ۳ تا ۴ سانتیمتر است زهره دان کیس. صفرا. کیس. زرداب. یا کیس. صفرا. کیس. زهره یا کیس. کشیش. گیاهی است علفی از تیر. چلیپاییان که ارتفاعش بین ۳٠ تا ۴٠ سانتیمتر است و غالبا در مزارع و اراضی غیر مزروع میروید. گلها یش سفید رنگ و میوه اش خورجینک است. این گیاه را از قدیم الایام در طب قدیم بعنوان بند آورند. خون بکار میبردند. امروزه نیز کم و بیش مستعمل است. نبات مذکور در اکثر نقاط آسیا ( از جمله ایران ) و اروپا و شمال افریقا میروید کیس الراعی کیس. چوپان چمبرک چمبر.
جمع کیس.
ویکی واژه
جیب.؛ ~ دوختن برای چیزی طمع کردن در آن چیز.؛ از ~ی خلیفه بخشیدن کنایه از: از جیب دیگری یا به حساب دیگری بخشیدن.؛سر ~ را شل کردن کنایه از: پول خرج کردن.
جملاتی از کلمه کیسه
چه کندبحر و کان به همت من؟ کاسه آشام و کیسه پردازم
به دستان دوستان را کیسه پرداز به زخمه زخم دلها را شفا ساز
روی چو زرست انوری را بس وز کیسهٔ او زر این قدر خیزد