کوچه

کوچه

کوچه، مسیری است که معمولاً در میان یا پشت ساختمان‌ها قرار دارد. بن‌بست به کوچه‌ای اطلاق می‌شود که انتهای آن بسته باشد. در شهرها یا محله‌های قدیمی، کوچه‌ها معمولاً از شبکه خیابانی سده‌های میانه به جا مانده‌اند یا ادامه‌دهنده یک مسیر یا پیاده‌روی قدیمی در یک شهر هستند. در محله‌های قدیمی شهرهای ایران، معمولاً با دیوارهای بلند خشتی یا آجری و سقف‌هایی در فواصل مختلف ساخته شده‌اند که از رهگذران در برابر گرد و غبار و نور شدید آفتاب محافظت می‌کنند. به انواع دارای سقف، ساباط گفته می‌شود. پیش از دوران مدرنیزاسیون در ایران، کوچه‌های شهرهای باستانی این سرزمین با مسیرهای باریک و پرپیچ و خم آمیخته شده بودند که عمدتاً با دیوارهای بلند و مصالحی نظیر خشت و آجر ساخته می‌شدند و گاهی نیز دارای سقف‌هایی در فواصل معین بودند. نام یک روستا در لهستان است که در گمینا کالینووو واقع شده است. روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان کنگاور در استان کرمانشاه ایران به شمار می‌آید. این روستا در دهستان گودین قرار دارد و بر اساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۶۵۶ نفر (معادل ۱۷۱ خانوار) بوده است.

لغت نامه دهخدا

کوچه. [ چ ِ ] ( اِخ ) دهی از دهستان میرعبدی که در بخش دستیاری شهرستان چاه بهار واقع است و 300 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).
کوچه. [ چ ِ ] ( اِخ ) دهی از دهستان کنگاور که در بخش کنگاور شهرستان کرمانشاهان واقع است و 320 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).
کوچه. [ چ َ / چ ِ ] ( اِ مصغر ) محله و برزن. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). بعضی گویند به معنی برزن است که به عرب محله خوانند. ( برهان ).محله کوچک. برزن. ( فرهنگ فارسی معین )

فرهنگ معین

(چِ ) (اِمصغ. ) کوی، محل عبور و مرور.، خود رابه ~ی علی چپ زدن کنایه از: خود را به نادانی و نشنیدن و بیراهه زدن.

فرهنگ عمید

راه باریک میان شهر یا ده.
* کوچه دادن: (مصدر لازم ) [مجاز] راه باز کردن مردم برای عبور کسی، راه دادن.

فرهنگ فارسی

مصغرکوی، راه باریک میان شهریاده
۱ - محل. کوچک بر زن: تا چهار دانگ شب در کوچه ها و محلات بسیار بود. ۲ - خیابان: کوچه ای بود که آنرا کو طراز میگفتند در آن کوچه پنجاه کاروانسرای نیکو و در هر یک از بیاعان و حجره داران بسیار نشسته بودند. ۳ - راه تنگ و باریک در شهر یا ده. یا کوچ. باستان. دنیا عالم. یا کوچ. بن بست. کوچه ای که آخر آن مسدود است و راه بخارج ندارد. دل مرا زخ زلف او رها یی نیست بدرز کوچ. بن بست هیچکس نزده است. ( صائب ) یا کوچ. خطر. عالم دنیا. یا کوچ. خموشان. گورستان قبرستان: یاد شهادت عشق در کوچ. خموشان کاسودگی ز ما برد غوغای زندگانی. یا کوچ. سلامت. کوچه ای که برای گرفتن قلعه در زیر زمین کنند و قلعه گیران بدان راه دارند: دیوانه شو که عشرت طفلان. جهان در کوچ. سلامت زنجیر بوده است. ( صائب ) توضیح یا خود را به کوچ. علی چپ زدن. ۱ - از موضوع مورد بحث بموضوع دیگر پرداختن. ۲ - تجاهل کردن. یا کوچه را عوض کردن. اشتباه کردن.

فرهنگستان زبان و ادب

{alley} [حمل ونقل درون شهری-جاده ای] راه باریک بین منازل مسکونی برای دسترسی به آنها

ویکی واژه

راهی نسبتاً تنگ و باریک که محل گذر از میان خانه‌های مسکونی است، کوی. محل عبور و مرور.
خود را به کوچه‌ی علی چپ زدن کنایه از: خود را به نادانی و نشنیدن و بیراهه زدن.

جملاتی از کلمه کوچه

دل شکسته عشاق می شود پامال وگرنه کوچه زلفش دویدنی دارد
خانه در کوچه‌ای مگیر به مزد که در‌آن کوچه شحنه باشد دزد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم