کوه

کوه

کوه‌ها به زمین‌های بزرگی اطلاق می‌شود که از زمین‌های اطراف خود بلندتر بوده، سطح نسبتاً کوچکی دارند و دارای قله هستند. معمولاً آن ها نسبت به تپه‌ها شیب بیشتری دارند. به طور کلی، ارتفاعاتی که بیش از ۶۰۰ متر از سطح زمین‌های اطراف خود دارند، به عنوان کوه شناخته می‌شوند. آن ها به واسطه فرآیندهای زمین‌ساختی یا فعالیت‌های آتشفشانی شکل می‌گیرند. این نیروها می‌توانند به طور موضعی باعث بالا آمدن سطح زمین شوند. آن ها به آرامی و به دلیل تأثیر رودخانه‌ها، شرایط آب و هوایی و یخچال‌های طبیعی دچار فرسایش می‌شوند. در حالی که برخی از آن ها به صورت قله‌های منفرد دیده می‌شوند، بیشتر آن‌ها در قالب رشته‌کوه‌ها وجود دارند. ارتفاعات بالای آن ها در مقایسه با سطح دریا، آب و هوای سردتری را با عرض جغرافیایی مشابه ایجاد می‌کنند. این آب و هوای سردتر تأثیر زیادی بر اکوسیستم آن ها دارد؛ به طوری که در ارتفاعات مختلف، گونه‌های گیاهی و جانوری متفاوتی وجود دارد. به دلیل شرایط نامساعد زمین و آب و هوا در ارتفاعات، از آن ها کمتر برای کشاورزی استفاده می‌شود و بیشتر برای استخراج منابعی مانند معادن و چوب، و همچنین فعالیت‌های تفریحی مانند کوهنوردی و اسکی مورد استفاده قرار می‌گیرند.

لغت نامه دهخدا

کوه. ( اِ ) معروف است و عربان جبل خوانند. ( برهان ). ترجمه جبل. ( آنندراج ). هر برآمدگی کلان و مرتفعی در سطح زمین خواه از خاک باشد و یا سنگ و به تازی جبل گویند. ( ناظم الاطباء ). پهلوی «کف » ( کوه، قله کوه )، ایرانی باستان «کئوفه » ( کوه )، اوستا «کئوفه » ( کوه، کوهان )، پارسی باستان «کئوفه » ( کوه )، پهلوی «کفک » ( کوه، کوهان )، بلوچی «کپک، کفغ » ( شانه )، کردی «کوی » ( وحشی )، ارمنی «کهک » ( کوه، موج )، و به قول کایگر، افغانی «کوب » ( کوهان ). ( از حاشیه برهان چ معین ). هر یک از برآمدگیها و مرتفعات سطح زمین که از خاک و سنگ فراوان و کانیهای مختلف تشکیل شده و نسبت به زمینهای اطراف بسیار بلند باشد. جبل. ( فرهنگ فارسی معین ). جبل. طور. طود. علم. ذَبر. دَبر. کُه. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا )

فرهنگ معین

(کُ وَ ) (اِ. ) ۱ - غلاف پنبه، غوزة پنبه. ۲ - کوکنار (که غلاف خشخاش است ). ۳ - پیلة ابریشم.
(اِ. ) تودة بزرگ و برآمده ای از زمین که دارای بلندی چشمگیر نسبت به زمین های پیرامون خود دارد و از تپه بلندتر است.

فرهنگ عمید

برآمدگی بزرگ در زمین که از خاک و سنگ فراوان تشکیل یافته و نسبت به زمین اطرافش بسیاربلند باشد.
* کوه آتش فشان: (زمین شناسی ) = آتش فشان
۱. غوزه و غلاف پنبه.
۲. غلاف خشخاش، کوکنار.

فرهنگ فارسی

بر آمدگی بزرگ در مین که ازخاک وسنگ فراوان تشکیل یافته ونسبت بزمین هی اطرافش بسیاربلندباشد
( اسم ) ۱ - هر یک از بر آمدگیها و مرتفعات سطح زمین که از خاک و سنگ فراوان کانیهای مختلف تشکیل شده و نسبت بزمینهای اطراف بسیار بلند باشد جبل: دریا و کوه در ره و من خسته و ضعیف ای خضر پی خجسته مدد کن بهمتم. ( حافظ ) یا کوه آتشفشان. یا کوه اخضر. کوه قاف. یا کو رونده. اسب و پیل قوی: به کوه رونده در آورد پای چو پولاد گویی روان شد ز جای. ( نظامی ) یا کوه زمرد. چیزی که حصول آن ممکن نباشد امر محال. یا کوه گنج. گنج بزرگ. یا کوه و کاه. بزرگ و کوچک مهم و بی اهمیت: کوه و کاه پیش او یکی است. ۲ - اوج بلندی. یا کوه آسمان. اوج آسمان. یا یکی کوه. بسیار ( یک دنیا یک عالم ): برون آمد از پرد. تیره میغ زهر تیغ گویی یکی کوه تیغ. ( یعنی اشع. بسیار ) ( نظامی )
به لغت حبشه مشکاه

دانشنامه آزاد فارسی

کوه (mountain)
برجستگی طبیعی سطح زمین، با ارتفاع و دامنه هایی پرشیب تر از تپه. کوه ها دست کم ۳۳۰ متر از توپوگرافی اطراف خود بلندترند. سنگ های موجود نیز ممکن است تحت حرارت و فشارهای زیادِ ناشی از دگرگونی ایجاد شده باشند. فعالیت های آذرین درونی نیز ممکن است موجب کوه سازی شوند. کوه ها وقتی ایجاد می شوند که دو صفحۀ قاره ای با هم برخورد کنند و فرورانشی صورت نگیرد. در نتیجه، زمین در منطقۀ برخورد فشرده شده و به سمت بالا رانده می شود.
کوه
کوه

جملاتی از کلمه کوه

بود اگر مست می شوق حرم شکوه چرا کعبه رو از ستم خار مغیلان می‌کرد
بر شمایل حلمش نموده کوه سبک بر بسایط طبعش نموده بحر شمر
گر به کوه اندر پلنگی بودمی سخت‌فک و تیز چنگی بودمی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم