کهنسال
جمله سازی با کهنسال
از کهنسالی نمی گردد ملایم آسمان تا کمان حلقه است هیهات است زورش کم شود
ندارد حاصلی سامان عشرت در کهنسالی که نتواند نشاط عید برد از ماه نو خم را
کجا تدبیر پیران کهنسال از جوان خیزد؟ نیاید از دم تیغ آنچه از پشت کمان خیزد
گفتگو از عقد دندان گوهر غلطان شود پوچ گو گردد کهنسالی که بی دندان شود
در کهنسالی به لب مهر خموشی چون زنم؟ من که در گهواره زه کردم کمان ناله را