کم‌کم

کَم‌کَم در زبان فارسی به معنای وقوع تدریجی و آرام یک تغییر یا اتفاق است. این واژه به ما می‌گوید که یک تغییر به‌صورت مرحله‌ای و با گذشت زمان صورت می‌گیرد و به جای آنکه ناگهان رخ دهد، به آرامی و به مرور زمان اتفاق می‌افتد. به عبارت دیگر، استفاده از این واژه نشان‌دهنده این است که پروسه‌ای که در حال وقوع است، نیاز به زمان دارد و به‌صورت طبیعی و ملایم پیش می‌رود. این مفهوم می‌تواند در بسیاری از جوانب زندگی به کار رود، از جمله در یادگیری، تغییرات عاطفی و حتی در فرآیندهای اجتماعی. لذا درک این نکته که تغییرات به‌صورت کَم‌کَم انجام می‌شود، می‌تواند به ما کمک کند تا با صبر و حوصله به سمت اهداف خود پیش برویم.

لغت نامه دهخدا

کم کم. [ ک ُ ک ُ ] ( اِ صوت ) صدا و آواز کندن نقب و چاه باشد و آن را کم کم نقاب گویند. ( برهان ). آوازکافتن نقب. ( فرهنگ جهانگیری ). آواز شکافتن زمین و نقب به کنج خانه. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ). آواز شکافتن زمین و نقب. گم گم. ( فرهنگ فارسی معین ):
به چارپاره زنگی به باد هرزه دزد
به بانگ زنگل ِ نبّاش و کم کم نقاب.خاقانی ( دیوان چ عبدالرسولی ص 56 ).گنج پرورده فقرند و کم کم شده لیک
کم کم کنج سراپرده بالا شنوند.خاقانی ( از انجمن آرا ). || آواز کفش.( آنندراج ) ( فرهنگ رشیدی ) ( فرهنگ فارسی معین ). || صدای در و مانند آن. ( فرهنگ رشیدی ). صدای در. ( آنندراج ) ( فرهنگ فارسی معین ). || صدای شمردن زر را نیز گفته اند و آن را کم کم آفتاب خوانند.( برهان ).
- کم کم آفتاب؛ صدای شمردن زر. ( ناظم الاطباء ). صدای شمردن زر. ( آنندراج ). صدای شمردن پول ( زر وسیم ). ( فرهنگ فارسی معین ).
کم کم. [ ک ُک ُ ] ( اِ ) زعفران. ( برهان ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). اسم هندی زعفران است. ( فهرست مخزن الادویه ). || ریگ روان. ( از برهان ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || بمعنی ریگستان معرب قم گویند و معروف است. ( آنندراج ). || قمقمه و کوزه و ابریق. ( ناظم الاطباء ). آفتابه. فارسی است و قمقم نوعی آوند معرب آن است. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ): قمقم،سبو و کم کم که آوندی است معرب است. ( منتهی الارب ).، کمکم. [ ک ُ ک َ ] ( اِخ ) بلادی است در اول ساحل دریا متصل به ارض چین و از قلمرو بلهر است. ( از اخبار الصین و الهند ص 12 ).

فرهنگ معین

(کُ کُ ) (اِ. ) ریگ روان.

فرهنگ عمید

اند ک اندک، به تدریج.
۱. صدای کلنگ چاه کن هنگام چاه کندن یا نقب زدن.
۲. (اسم ) [قدیمی] ریگ روان.

فرهنگ فارسی

زعفران

ویکی واژه

مربوط به کم، یواش‌یواش، آهسته‌آهسته‌.
ریگ روان.

جمله سازی با کم‌کم

کم‌کمش این خصمی و بیگانگی شد سبب علت دیوانگی
دلم زین عمرِ بی‌حاصل سرآمد که ریشِ عمر هم کم‌کم در آمد
پروانه و شمع هر دو سوزند پروانه تمام، شمع کم‌کم
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال نخود فال نخود فال لنورماند فال لنورماند فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال آرزو فال آرزو