کمر

کمر

برای باریک کردن کمر، ابتدا باید به تغذیه خود توجه کنید. مصرف غذاهای کم‌کالری و پر از فیبر مانند میوه‌ها، سبزیجات و غلات کامل می‌تواند به کاهش وزن کمک کند. همچنین، نوشیدن آب کافی و کاهش مصرف قند و چربی‌های اشباع شده نیز مؤثر است.

ورزش منظم، به ویژه تمرینات کاردیو مانند دویدن، شنا یا دوچرخه‌سواری، به سوزاندن چربی‌های اضافی کمک می‌کند. تمرینات تقویتی مخصوص ناحیه کمر مانند پلانک و کرانچ نیز می‌توانند به تقویت عضلات و بهبود فرم بدن کمک کنند.

لغت نامه دهخدا

کمر. [ ک َ م َ ] ( اِ ) معروف است که میان باشد. ( برهان ). میان را گویند.( فرهنگ رشیدی ). میان. ( ناظم الاطباء ). ناحیه ای از تنه که از بالا محدود به یک سطح افقی است که از کنار تحتانی دوازدهمین زوج دنده های قفسه سینه می گذرد و از پایین محدود به سطحی افقی می شود که از تاج خاصره مرور می کند. ناحیه کمری که معمولاً به نام کمر خوانده می شود، در قسمت جلو محدود به سطح داخلی تنه های مهره کمری است که در پشت امعاءو احشاء در ناحیه شکم قرار دارند و از قسمت خارج یا خلف، عضله خارجی کمری و پوست بدن در این قسمت آن را محدود کرده است. ( فرهنگ فارسی معین )

فرهنگ معین

(کَ مَ ) [ په. ] (اِ. ) ۱ - میان، پشت. ۲ - آنچه بر میان بندند. ۳ - میانه و وسط کوه.، ~ کاری را شکستن کنایه از: بخش مهمی از آن کار را انجام دادن.، ~راست کردن تجدید قوا کردن، دوباره نیرو گرفتن.

فرهنگ عمید

۱. (زیست شناسی ) دور شکم و پشت.
۲. میان.
۳. پشت.
۴. کمربند.
۵. ‹کمره› میانۀ کوه، تنگنای کوه.
* کمر بستن: (مصدر لازم )
۱. کمربند به کمر بستن، میان بستن.
۲. [مجاز] آماده شدن برای کاری.
۳. در کاری اهتمام نمودن.

فرهنگ فارسی

دورشکم وپشت، میان، پشت، بمعنی کمربندهم گفته شده، ونیزبه معنی میانه کوه وتنگنای کوه وباین معنی کمره هم گفته اند
( اسم ) ۱ - ناحیه ای از تنه که از بالا محدود بیک سطح افقی است که از کنار تحتانی دوازد همین زوج دنده های قفس. سینه میگذرد و از پایین محدود بسطحی افقی میشود که از تاج خاصره یی مرور میکند. ناحی. کمری که معمولا بنام کمر خوانده میشود در قسمت جلو محدود بسطح داخلی تنه های مهره یی کمری است که در پشت امعائ و احشائ در ناحی. شکم قرار دارند و از قسمت خارج یا خلف عضل. خاجی کمری و پوست بدن دراین قسمت آنرا محدود کرده است. یا کمر آفتاب. خطی که بر مرکز آفتاب گذرد همچو محور. یا کمر از میان کسی گشادن. ۱ - کمر بند او را باز کرد. ۲ - معزول گردانیدن وی را از کار: ( گشاده هیبت او از میان فتنه کمر نهاده حشمت او بر سر زمانه کلاه ). ( انوری ) ( کمر از تارجان باید بر آن نازک میان بستن که از هر رشت. آن دست. گل میتوان بستن ). ( کلیم ) ( زده بر میان گوهر آگین کمر در آورده پولاد هندی بسر ). ( نظامی ) یا کمر تنگ بستن. ۱ - کمر بند را محکم بستن. ۲ - آماد. مقابله با خطر ها و مهالک شدن: ( عنان تاب شد تاب فیروز جنگ کمر بست بر کین بد خواه تنگ ). ( نظامی ) یا کمر راست کردن. ثروت و قدرت بهم رساندن. یا کمر راست کردن نتوانستن. نیروی بدست آوردن ثروت و قدرت را از دست دادن. یا کمر سیخ کردن. کمر راست کردن اندکی آرام گرفتن: ( از نخستین نگهت مست و خرابم کردی کمری سیخ نکردم که کبابم کردی ). ( محسن تاثیر ) یا کمر غول را خم کردن. ۱ - کاری مهم را انجام دادن. ۲ - کمربند. یا کمر رستم. کمان رستم قوس قزح. یا کمر سیم ۱ - کمر نقره کمر بند سیمین. ۲ - برف: ( و در آن صمیم وی که کمر سیم بر میان و شاقان نباتی بسته بودند... ). یا کمر وحدت. کمند وحدت: ( ز من تلاطم این بحر بیکنار مپرس که خوشتر از کمر وحدت است گردابم ). ( صائب ) یا کمر هفت چشمه. کمر بندی که بهفت گوهر قیمتی مرصع است ( بمناسبت هفت سیاره ) و آن مخصوص سلاطین بود: ( شه هفت کشور برسم کیان یکی هفت چشمه کمر بر میان ). ( نظامی ) ۳ - کمر ( اسم ) میان. کوه ( ابهام بدو معنی ): ( چرخ بر در گه او پشت خم است کوه در خدمت او با کمر است ). ( ابولفرج رونی ) یا کمر کوه. میان. کوه وسط جبل. یا کمر سنگ. میان. سنگ ( کوه ): ( در کمر سنگ میان دو کوه آب گهر صفوت دریا شکوه ). ( امیر خسرو )
غوره خرما که در زمین رسیده و رطب شده باشد.غوره خرما که بر زمین افتاده و رسیده شده رطب گردد.

فرهنگستان زبان و ادب

[ریاضی] ← دور کمر
کمر
کمر

جملاتی از کلمه کمر

دولت به لعل پاک گهر زود می رسد روشن گهر به تاج وکمر زود می رسد
نشست راه ابریشم نو یا نشست یک کمربند و یک راه، نشست دو روزهٔ مقامات عالی‌رتبهٔ صد کشور جهان در پکن با میزبانی و محوریت چین است که طی روزهای ۱۴ و ۱۵ ماه مهٔ ۲۰۱۷ میلادی برگزار شد. در این نشست، شی جین پینگ، رئیس‌جمهور چین، از کشورها خواست که حمایت‌گرایی را رد کنند و روند جهانی شدن را بپذیرند. در خاتمه، جمعی از رهبران حاضر در نشست، موافقتنامهٔ راه ابریشم نو را امضا کردند.
چون میانت خون ما ریزد، کمر گو: فضولی در میان ما مکن
درآمد بدو گرم زنگی چه دود گرفتش کمرگاه آن گرد زود
منم پهلوان گرد فرخنده فر همیشه ببسته به مردی کمر
مانند سنان سر به سوی رزم نهادی چون نیزه میان بسته ببند کمر فتح
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم