کر زمان

لغت نامه دهخدا

کرزمان. [ ک َ زَ / ک َ / ک َ رَ ] ( اِ ) آسمان را گویند مطلقاً. ( برهان ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || عرش اعظم هم گفته اند که آسمان نهم باشد. ( برهان ). عرش خداوند عالم که آسمان نهم باشد. ( ناظم الاطباء ). در ادات به کاف فارسی گفته است، لیکن در لغت زند خواهد آمد که اصح کرشمان و کرژمان به ضم رای مهمله و ضم شین و زای فارسی است. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ). اما گفته صاحب انجمن آرا و به تبع اوآنندراج بر اساسی نیست و کلمه با کاف فارسی است و صحیح گرزمان است. ( حاشیه برهان چ معین ):
مه و خورشید با برجیس و بهرام
زحل با تیر و زهره با کرزمان.دقیقی ( از انجمن آرا ).زآن شادی و طرب که دو رخسار آن گل است
بر حسن او بهشت کرزمان کند ثنا.مسعودسعد.|| مردم دیندار و متدین. ( از ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(کَ ) (اِمر. ) آسمان، عرش، سپهر.

فرهنگ عمید

= گرزمان

ویکی واژه

آسمان، عرش، سپهر.

جمله سازی با کر زمان

غره چرا گشته‌ای به مکر زمانه گر نه دماغت پر از فساد و بخار است
نیاسود لشکر زمانی ز کار ز چوگان و تیر و نبید و شکار
دماغ عقل ز فکر زمانه سوداییست پیاله ای دو سه درده علاج سودا را
ایا گشته غره به مکر زمانه ز مکرش به دل گشتی آگاه یا نه
پیوسته رسم بود شکایت ز روزگار شد در زمان حسن تو شکر زمانه فرض
که زین گونه شد کار فرخنده سام ز مکر زمانه شدش تلخ کام
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال چوب فال چوب فال فنجان فال فنجان فال چای فال چای فال ای چینگ فال ای چینگ