چوگان در فارسی میانه به نامهای چوپَکان و چووِگان شناخته میشود و در زبان پَشتو به صورت چَوْگان به کار میرود. جهانگیری در کتاب خود این واژه را به عنوان چوب بلندی که برای بازی گوی استفاده میشود، تعریف کرده است. همچنین، نویسنده فرهنگ نظام از آن به عنوان چوب دستی با سر خمیده که برای بازی گوی به کار میرود، یاد کرده است. دکتر میرزا علی اکبرخان نفیسی ناظم الاطبا نیز توضیح میدهد که چوگان چوبی است با دستهای راست و باریک و سر کمی خمیده که در یک بازی خاص برای زدن گوی استفاده میشود. محمد غیاثالدین بن جلالالدین رامپوری در فرهنگ غیاث و به تبع او آنندراج اشاره میکند که چوگان مخفف چولگان است، که از دو بخش تشکیل شده: "چول" به معنای خمیده و گان به عنوان پسوند نسبت. داعی الاسلام نیز در فرهنگ نظام اشاره کرده است که ممکن است چولگان به معنای منسوب به چوله باشد، که الف و نون نسبت به آن افزوده شده و ها به گاف تبدیل شده است. اگرچه واژه چولگان به مرور زمان از بین رفته، اما چوله هنوز به کار میرود. چول در برهان قاطع به معنای خم و خمیده آمده و نفیسی نیز چوله را به عنوان خمیده و منحنی توصیف کرده است. بنابراین، میتوان واژه چوگان را به معنای گرد و خمیده تفسیر کرد.
چوگان
لغت نامه دهخدا
بدانگه که گیرد جهان گرد و میغ
گل پشت چوگانْت گردد ستیغ.بوشکور.شه هندوان باره ای برنشست
بمیدان خرامید چوگان بدست.فردوسی.ز چوگان او گوی شد ناپدید
تو گفتی سپهرش همی برکشید.فردوسی.همه بزم و نخجیر بد کار اوی
دگر اسب و میدان و چوگان و گوی.فردوسی.سیاوش چنین گفت با شهریار
که کی باشدم دست و چوگان بکار.فردوسی.هنر نماید چندانکه چشم خیره شود
به تیر و نیزه و زوبین و پهنه و چوگان.
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. نوعی ورزش دسته جمعی که بازیکنان سوار بر اسب، سعی می کنند به وسیلۀ چوبی مخصوص توپ را وارد دروازه کنند، چوگان بازی.
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - چوبی که دست. آن راست و باریک و سرش کمی خمیده است و بدان در بازی مخصوصی ( چوگان بازی ) گوی زنند. ۲ - هر چوب سر کج عموما. ۳ - چوب سر کجی که دهل و نقاره را بدان نوازند. ۴ - چوبی بلند و سر کج که فولادی از آن آویخته باشند و آن از لوازم پادشاهی است کوکبه. یا چوگان سنبل. زلف معشوق.
دهیست از دهستان فعلی کری بخش سقز و کلیائی شهرستان کرمانشاهان ٠
دانشنامه عمومی
روستای چوگان در فاصله ۱۰۰ کیلومتری شهر اراک قرار دارد؛ جمعیت این روستا در حدود ۳۰۰ نفر می باشد؛ مختصات جغرافیایی روستای چوگان ۴۹ درجه و ۴۹ دقیقه طول شرقی و ۳۹ درجه و ۲۴ دقیقه عرض شمالی در شمال غربی استان مرکزی قرار دارد.
ارتفاع این روستا از سطح دریا ۱۷۰۰ متر می باشد؛ روستای چوگان از شرق با روستای کسراصف و از غرب با روستای گورچان همسایه است؛ روستای چوگان تا سال ۹۰ زیر نظر شهرستان کمیجان بود ولی از سال ۹۱ به شهرستان فراهان انتقال داده شد.
فاصله این روستا تا شهر کمیجان ۲۵ کیلومتر و تا شهر فرمهین ۵۰ کیلومتر است.
علت نامگذاری این روستا به نام چوگان
مقدمه: از روزگاران گذشته جستارهای های فراوانی پیرامون نام روستای چوگان وجود داشته است. این جستارها در حالی انجام می شوند که در کمتر بحثی نام روستا موشکافانه و از دید ریشه یابی مورد بررسی قرار می گیرد در اینجا قصد دارم تا به شکل تحلیلی به واکاوی ریشه نام روستای چوگان بپردازم.
ریشه واژه چوگان در زبان پارسی
چوگان در فارسی میانه چوپَکان و چووِگان است و در پَشتو چَوْگان می باشد. جهانگیری در کتاب خود آن را چوب بلند سرکجی برای استفاده در بازی گوی معنا کرده است و مولف فرهنگ نظام از آن به عنوان چوب دستی سرخمیده ای که بدان گوی بازی کنند نام برده است و دکتر میرزا علی اکبرخان نفیسی ناظم الاطبا می گوید چوبی است که دسته آن راست و باریک و سرش کمی خمیده است و بدان در بازی مخصوصی گوی زنند. محمد غیاث الدین بن جلال الدین رامپوری در فرهنگ غیاث و به تبع او آنندراج می نویسند که چوگان مخفف چولگان، است مرکب از چول به معنی خمیده و گان که پسوند نسبت است. ( پسوندهای نسبت ساز در زبان فارسی «ی، ین، ینه، گان، گانه، انه، ئیه/یه» هستند. شواهد زبانی نشان می دهد که با اتصال این پسوندها به واژه، غیر از مفاهیم هسته ای «منسوب به» و «مربوط به» در بعضی از کلمات مفاهیم حاشیه ای از قبیل دارندگی، شباهت، امکان، الزام، منشأ، جهت، غایت، مرتبه، شیوه، محدوده، کمیت، واسطه و... نیز برداشت می شود. ) داعی الاسلام نیز در فرهنگ نظام آورده است: شاید چولگان به معنی منسوب به چوله لفظی بوده که الف و نون نسبت ملحق به چوله شده و «ها» مبدل به گاف شده اگرچه خود لفظ چولگان از میان رفته، لیکن چوله ( به معنی کج ) هنوز وجود دارد و استعمال می شود. چول در برهان قاطع خم و خمیده آمده است و نفیسی نیز چوله را خمیده و منحنی بیان کرده. در نتیجه واژه چوگان را می توان به صورت "گرد و خمیده" معنی کرد.
چوگان (مهرستان). چوگان، روستایی در دهستان زابلی بخش مرکزی شهرستان مهرستان در استان سیستان و بلوچستان ایران است.
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵، جمعیت این روستا برابر با ۲۵ نفر ( ۶ خانوار ) بوده است.
چوگان (نهبندان). رضوان روستایی در دهستان عربخانه بخش شوسف شهرستان نهبندان استان خراسان جنوبی ایران است.
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵ جمعیت این روستا ۳۷ نفر ( ۱۰خانوار ) بوده است.
دانشنامه آزاد فارسی
دانشنامه اسلامی
چوگان چوبی باریک و سر خمیده که بدان گوی بازی کنند.
احکام چوگان
مسابقه با شرط بندی و گروگذاری جز در موارد استثنا شده حرام است. مسابقه چوگان به گونه شرط بندی از مصادیق مسابقات حرام شمرده شده است.
در حرمت مسابقه بدون شرط بندی در مثل چوگان بازی اختلاف است.
ویکی واژه
چوگان ممکن است در زبان معیار باستان از دو بخش چئو - گان شکل گرفته باشد؛ به معنی خطای مکرر توپ چوگان است. مسیر چیزی پس از پرتاب قابل پیشبینی نبودن. گان مترادف گند است.
جمله سازی با چوگان
شد سر بد سیرتان چه گو بچوگان او ز خون خونخوار گان روی زمین لاله رنگ
گاه از چوگان زلفش حلقهٔ مشکین ربای گاه خود را گوی گردان در خم چوگان او
سرفرازان همه این داعیه در سر دارند خم چوگان تو تا با سر سودایی کیست؟