پرگست

پرگست به معنای هرگز و معاذالله است و در زبان فارسی به عنوان یک واژه انکاری به کار می‌رود. این واژه در مواقعی استفاده می‌شود که فرد می‌خواهد به شدت چیزی را رد کند یا از وقوع آن ابراز تاسف کند. در واقع، پرگست به نوعی به معنای خدای ناکرده یا حاشا نیز تعبیر می‌شود و در زبان محاوره‌ای به کار می‌رود تا احساسات منفی را نسبت به یک موضوع خاص بیان کند. این واژه به ویژه در موقعیت‌هایی که فرد می‌خواهد نشان دهد که وقوع یک اتفاق ناخوشایند غیرقابل تصور است، بسیار مؤثر است.

لغت نامه دهخدا

پرگست. [ پ َ گ َ ] ( ق ) هرگز. معاذاﷲ. پرگس. دورباد. مبادا. ( نسخه ای از فرهنگ اسدی ). بمعنی معاذاﷲ است که در مقام انکار باشد یعنی مبادا که چنین باد. چون معاذاﷲ بود و مبادا بود. ( فرهنگ اسدی چ طهران ). خدای ناکرده. حاشا:
تشتر راد خوانمت پرگست
او چو تو کی بود بگاه عطا.دقیقی.رودکی استاد شاعران جهان بود
صدیک از وی توئی کسائی ؟ پرگست.کسائی.بهمت چون فلک عالی بصورت همچو مه رخشا
فلک چون او بود پرگست مه چون او بود حاشا.قطران. || دور:
ابوسعد آنکه از گیتی بدو پرگست شد بدها
مظفر آنکه شمشیرش ببرد از دشمنان پروا.دقیقی.سخنها که گفتی تو پرگست باد
دل وجان آن بدکنش پست باد.فردوسی.بدو گفت پرگست باد این سخن
گر ایدون که این رزم گردد کهن
پراکنده گردد بجنگ این سپاه
نگه کن کنون تا کدام است راه.فردوسی.این کلمه در کتاب مینوخرد فصل 53 فقره 7 آمده و وِست آنرا، بهر صورت. بهرحال. طوری. قسمی. معنی کرده است و فقره مذکور از مینوخرد چنین است: «اُاگرپرگست اندریزتان مینویان اُگیتیان اُمردمان اُگاوان اُگوسپندان اُسکان اُسک سردگان اُاَوَردام اُدهشن هرمزد خدای جست ایستد...» و این کلمه را بصور دیگری چون: یرگست، ترگست، نرگست، برگشت، برگشته، برگس، برگست، پرگس، یرگس نیز ضبط کرده اند.رجوع به هر یک از آن کلمات در ردیف خود شود.

فرهنگ معین

(پَ گَ ) (ق. )=پرگس: هرگز، مبادا، دور باد.

فرهنگ عمید

پناه بر خدا، حاشا، معاذاللّه، هرگز: رودکی استاد شاعران جهان بود / صدیک از او تویی کسائی؟ پرگست (کسائی: ۴۹ ).

فرهنگ فارسی

۱- هرگز. مبادا. حاشا. معاذالله. پرگس.: (بهمت چون فلک عالی بصورت همچو مه رخشا فلک چون او بود ? پر گست. مه چون او (قطران ) یا پر گست باد. دور باد.: ( سخنها که گفتی تو پر گست باد. دل و جان از آن بد کنش پست باد. ) ( فردوسی )

جمله سازی با پرگست

که پرگست، اگر بر تو آید گزند بمانیم بیچاره و مستمند
وگر هیچ پرگست بر ما بود یکی تیر پرتاب صحرا بود