پالاد

لغت نامه دهخدا

پالاد. ( اِ ) ( مرکب از پای و لاد؟ ) پالا. پالاده. اسب پالانی. ( اوبهی ). جنیبت باشد و پالانی همچنین ؟ ( صحاح الفرس ). جنیبت را گویندکه اسب کوتل باشد و آن اسبی است که پیشاپیش امرا و سلاطین برند و اسب پالانی را نیز گفته اند. ( برهان ). جنیبت. ( فرهنگ اسدی نسخه نخجوانی ). مطلق اسب. اسپ نوبتی. و بعضی مطلق مرکوب را گفته اند لیکن از اشعار خصوص اسب مفهوم میشود و اگر جنیبت از بعضی ابیات مفهوم میشود بقرینه مقام خواهد بود. ( رشیدی ):
من رهی پیر و سست پای شدم
نتوان راه کرد بی پالاد.فرالاوی.|| نرم دار. رجوع به نرم دارشود.

فرهنگ معین

( اِ. ) ۱ - مطلق اسب. ۲ - اسب نوبتی، جنیبت.

فرهنگ عمید

۱. جنیبت، یدک.
۲. [مجاز] اسب.

فرهنگ فارسی

( اسم ) نرم دار نمدار.

ویکی واژه

مطلق اسب.
اسب نوبتی، جنیبت.

جمله سازی با پالاد

سحاب، از طارم هر شاخ، باران بر سمن گویی که در ناب دانه دانه میریزد ز پالادن
این کشف نزدیک به هشت سال قبل از آن گزارش شده بود که کتون با استات پالادیوم به همراه داشت محصولات مشابه در عملکرد پایین. پیشرفت عمده ای که توسط سائگوسا و ایتو ارائه شده بود این بود که قالب انول آن گونه واکنشی است که روشی مبتنی بر اترهای سولیل آنول ایجاد کرده‌است.
بخش عمده ای از پیشرفت‌های این واکنش در ارائه کاتالیزوری تحول با توجه به نمک پالادیوم، در درجه اول به دلیل هزینه بالای آن متمرکز شده‌است. شرایط اصلی، اگرچه از نظر فنی کاتالیزوری هستند، اما هنوز هم به ۵۰ مورد نیاز دارند، افزایش هزینه به میزان زیاد بالا برای سنتز در مقیاس بزرگ.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
علامت
علامت
کس کش
کس کش
خویش
خویش
ترکش
ترکش