وضی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
فرهنگ فارسی
ویکی واژه
جمله سازی با وضی
وان نرگسکان چو حوضی از بلور کش زرد فوارهیی ز دینارست
شاها بقادری که وضیع و شریف را ازوی امید لطف نجات از مصایبست
و گفت: چون مرید نعره زند و بانگ کند حوضی بود و چون خاموش بود دریایی شود پر در.
سدّه بوس بارگاهت هم وضیع و هم شریف خاکروب آستانت هم صغیر و هم کبیر
کف او مقسم ارزاق وضیع است وشریف در او کعبه آمال صغار است وکبار