همگانی

لغت نامه دهخدا

همگانی. [ هََ م َ / م ِ ] ( ص نسبی ) کلی. عمومی و متعلق به همه. ( یادداشتهای مؤلف ).

فرهنگ عمید

عمومی.

فرهنگ فارسی

( صفت ) منسوب به همگان عمومی: تلفن همگانی.

ویکی واژه

collettivo

جمله سازی با همگانی

نمایشنامه «بازی‌های کشتار همگانی» با کارگردانی احمد کامیابی در تالار پردیس علم و فناوری تهران نمایشنامه خوانی شد.
ویراستار ۱۶ جلد کتاب تمرینات معلق فدراسیون ورزش‌های همگانی
میزبانی مرکزی برنامه‌های تجاری تاریخش برمیگردد به دهه ۱۹۶۰. با شروع در آن دهه، شرکت آی بی ام و دیگر تأمین‌کننده‌های اصلی یک دفتر خدماتی تجارت سازماندهی کردند، که گاهی به عنوان تهسیم‌کننده زمان یا رایانش همگانی از آن یاد می‌شود. چنین خدماتی ارائه دادن قدرت رایانش و حافظه پایگاه داده به بانک‌ها و دیگر سازمان‌های بزرگ از مراکز داده گسترده در سطح جهانیشان را شامل می‌شد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
می نگارد
می نگارد
اورگیم
اورگیم
ابوطاهر گناوه ای
ابوطاهر گناوه ای
راه و رسم
راه و رسم