هِل، گیاهی از تیرۀ زنجبیل است. این گیاه علفی دارای ریزوم پایا و مفصلی است که سالانه شاخههای هوایی انبوهی به ارتفاع چهار تا پنج متر از آن خارج میشود. گلهای آن به صورت سنبله یا گرزن یک سویه هستند. میوۀ آن به صورت پوشینهای ناشکوفا است که حاوی دانههای متعدد میباشد. دانههای درون میوه بوی قوی و معطری دارند و طعم آنها مطبوع و بسیار معطر است. این گیاه بیشتر در نواحی گرمسیری هند و سیلان میروید و به عنوان ادویه در غذا استفاده میشود و برای معطر کردن شربت و شیرینی به کار میرود. هِل به عنوان مقوی معده، نیروبخش و بادشکن نیز مصرف میشود. این گیاه در ایران نمیروید، اما مصرف میوۀ آن در ایران رایج است. هِل در اساطیر اسکاندیناوی، ایزدبانوی سرزمین مردگان است که به آن نیفلهایم (سرزمین شمالی سراسر یخ، برف و تاریکی دایم) نیز گفته میشود. این سرزمین در پایینترین سطح جهانهای نه گانه قرار داشت. قلمرو او جایگاه کسانی بود که بر اثر بیماری یا کهولت سن میمردند. هِل دختر کریه المنظر لوکی (نیم زن، نیم جسد)، غول-خدای بدنام، و ماده غولی به نام آنگربودابود بود. گفته میشود که هِل در راگناروک، مردگان خود را برای پشتیبانی از نیروهای اهریمنی به میدان خواهد آورد.
هل
لغت نامه دهخدا
ذات او سوی عارف و عالم
برتر از أین و کیف و از هل و لم.سنائی.- هل من مزید؛ اصطلاح حراج فروشان ومقتبس از قرآن کریم است. لفظاً یعنی «آیا افزایش هست ؟» ( کسی بیش از این قیمت میخرد؟ ).
|| مبحث هل؛ ( اصطلاح منطق ) هل در مقام پرسش از وجود شی و وجود شی برای شی به کار برده میشود: سؤال به واسطه هل بسیطه یعنی سؤال از وجود شی ( مثال هل الانسان موجود؟ ) چنانکه سؤال شود که آیا انسان موجود است ؟ که مفاد «کان تامه » نیز میگویند در مقابل هل مرکبه که مفاد «کان ناقصه » است یعنی وجود شی لشی است مثال: هل الانسان ناطق؛ آیا انسان ناطق است ؟ و این پرسش احراز وجود است. ( از فرهنگ علوم عقلی تألیف جعفرسجادی ).
هل. [ هَِ ] ( فعل امر ) رجوع به هلیدن و هشتن شود.
هل. [ هَِ ] ( اِ ) هیل. هیل بویا. خیر بویا. قاقله صغار. قرامومق. کارداموم. ( یادداشتهای مؤلف ). گیاهی است از تیره زنجبیلی ها و دانه هایش ازادویه معطر است. ( از حواشی معین بر برهان قاطع ).
- هل پوچ؛ هیچ چیز. کم ارزش: دریغ از یک هل پوچ؛ دریغ از چیز کم ارزشی که در فلان مورد مصرف کنی.
- امثال:
دوست دوست را یاد کند یک هل پوچ؛ مثلی است به این معنی که محبت واقعی را با چیز کمی میتوان اظهار کرد.
هل. [ هَُ ] ( اِ ) آغوش و بغل. ( برهان قاطع ):
ای عشق خندان همچو گل ای خوش نظر چون عقل کل
خورشید را درکش به هل ای شهسوار هل اتی.مولوی.
هل. [ هَِ ل ل ] ( ع اِ ) نمودارهای ماه نو. ( منتهی الارب ). استهلال ماه، چنانکه گویند: اتیته فی هل الشهر. ( اقرب الموارد ). || ( ص ) زن یک جامه پوشیده برای کار. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).
فرهنگ معین
(هَ ) [ ع. ] (از ادات استفهام ) آیا.
فرهنگ عمید
* هل دادن: (مصدر متعدی ) فشار دادن چیزی برای حرکت به جلو.
۱. = هلیدن
۲. هلنده، گذارنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر ): سست هل.
۱. درختی کوتاه با گل های ریز سفید شبیه گل باقلا که بیشتر در هندوستان به ثمر می رسد و از سه سالگی به بار می نشیند.
۲. میوۀ این درخت که کوچک، صنوبری، و به اندازۀ بند انگشت است با پوست تیره رنگ و دانه های خوش بو که برای خوش بو ساختن برخی از خوراکی ها به کار می رود، لاچی، خیربوا، شوشمیر.
فرهنگ فارسی
آغوش و بغل
دانشنامه عمومی
در ژانویه ۲۰۱۷، کمیته نامگذاری ایسلندی حکم داد که والدین نمی توانند نام فرزند خود را «هل» بگذارند، به این دلیل که این نام باعث ناراحتی و دردسر قابل توجهی برای کودک در هنگام رشد می شود.
هل یکی از خدایان قابل انتخاب در بازی سوم شخص میدان جنگ برخط چندنفره Smite است و یکی از ۱۷ خدای اصلی بود. هل همچنین در سال ۲۰۰۲ در بازی استراتژی هم زمان عصر اسطوره ها اثر استودیوی آنسمبل حضور دارد، جایی که او یکی از ۱۲ خدایی است که بازیکنان نورس می توانند برای پرستش انتخاب کنند.
هل (دهانه). هل یک دهانه برخوردی در ماه است.
این دهانه ۱۹ دهانه اقماری دارد.
هل (گیاه). هل ( گیاه ) ( نام علمی: Elettaria ) نام یک سرده از تیره زنجبیلیان است. این گیاه در ایران نمی روید و به صورت کاشته شده دیده نمی شود اما میوه آن به نام هل در ایران به صورت رایج مصرف می گردد. گیاهی است علفی چند ساله با ساقه زیرزمینی ضخیم و ساقه های متعدد به ارتفاع ۳ متر و برگ های خطی - سر نیزه ای به طول ۷۰ - ۶۰ سانتیمتر گل های سفید و گل آذین پانیکول، که در مناطق گرم و مرطوب جهان بخصوص هندوستان می روید.
دانشنامه آزاد فارسی
هِل (Elettaria cardamomum)
گیاهی با نام علمی Elettaria cardamomum از تیرۀ زنجبیل. علفی و دارای ریزوم پایا و مفصلی است که همه ساله شاخه های هوایی انبوه به ارتفاع چهار تا پنج متر از آن خارج می شود. گل های آن به صورت سنبله یا گرزن یک سویه اند. میوۀ آن به صورت پوشینۀ ناشکوفا و محتوی دانه های متعدد است. بوی دانه های درون میوه قوی و معطر و طعم آن ها مطبوع و بسیار معطر است. بیشتر در نواحی گرمسیری هند و سیلان می روید که از ادویه غذایی است و برای معطر ساختن شربت و شیرینی به کار می رود. هل به عنوان مقوی معده، نیرودهنده و بادشکن مورد استفاده قرار می گیرد. در ایران نمی روید اما مصرف میوۀ آن در ایران رایج است.
هل (اسطوره شناسی). هِل (اسطوره شناسی)(Hel)
(یا: هلا) در اساطیر اسکاندیناوی، الهۀسرزمین مردگان، همچنین موسوم به نیفلهایم، سرزمین شمالی سراسر یخ، برف و تاریکی دایم، که در پایین ترین سطح جهان های نه گانه قرار داشت. قلمرو او جایگاه کسانی بود که از بیماری یا کهولت می مردند. دختر کریه المنظر (نیم زن، نیم جسد) لوکی، غول ـ خدای بدنام و ماده غولی به نام آنگربودابود. گفته می شد که هِل مردگان خود را در راگناروک، جنگ نهایی بر ضد خدایان، برای پشتیبانی از نیروهای اهریمنی به میدان خواهد آورد.
دانشنامه اسلامی
معنی حِلٌّ: حلول کننده(حلول به معنای اقامت و استقرار در مکان است )
معنی یُهْرَعُونَ: هجوم می آورند بطوری که یکدیگر را هل می دهند (از اهراع به معنای سوق دادن و به جلو هل دادن به شدت است)
معنی دَّهْرِ: در اصل به معنای طول مدت عالم از اول پیدایش تا آخر انقراض آن بوده، و در آیه شریفه "هل اتی علی الانسان حین من الدهر" به همین معنا است، ولی بعد از آن هر مدت طولانی را هم دهر گفتهاند.
معنی مُّطَّلِعُونَ: با اطلاعان - با خبران (از اطلاع به معنای مشرف بودن انسان بر چیزی است. و معنای عبارت "قَالَ هَلْ أَنتُم مُّطَّلِعُونَ "این است که: آیا شما به جهنم اشراف دارید و اهل جهنم را میبینید (و میتوانید آن رفیق مرا در جهنم پیدا کنید و ببینید چه حالی دارد ؟))...
معنی مَثَلُ: مَثل - مِثال - وصف - صفت (در عبارتهایی نظیر:مثل الفریقین کالاعمی و الاصم و البصیر و السمیع هل یستویان.کلمه مثل به معنای وصف است، ولی بیشتر در مثلهای رایج در بین مردم استعمال میشود و آن این است که معنایی از معانی پوشیده و مخفی از ذهن شنونده را با ا...
ریشه کلمه:
هل (۹۳ بار)
حرف استفهام است مثل. بیشتر وقوع آن در قرآن مجید برای تقریر است. خواه برای تنبیه باشد یا نفی یا تکبیت چنانکه راغب گفته است. مثلا در آیات زیر تنبیه بر نفی است.. آیا کسی از آنها را مییابی؟ یعنی نمییابی.. در این آیات تقریر برای نفی است. *** در بسیاری از آیات بعد از حرف هل لفظ «اِلّا» آمده است مثل. اعراف:53].. در این آیات ظاهرا مراد از «هل» نفی است گویی در مقام «ماء» نافیه است چنانکه در بعضی از آیات به جای هل «ما» آمده است مثل.. علی هذا هل در اینگونه موارد برای تقریر نفی است. ابن هشام در مغنی گوید: معنای نهم هل آن است که از آن نفی اراده میشود لذا در آیه «هَلْ جَزاءُ الْاِحْسانِ الّا الْاِحْسانُ» حرف «الا» به خبر وارد شده است در اقرب الموارد این معنی را نقل و تصدیق کرده است در مجمع آن را در آیه فوق «لیس» و در جلالین «ما» معنی نموده و در آیه «هَلْ یَنْظُرُونَ اِلّا أَنْ تَأَتِیَهُمُ الْمَلائِکَةُ» مجمع و بیضاوی و جلالین آن را «مایَنْظِرُون َ» گفتهاند. ***. ابن هشام در مغنی گوید: معنای دهم هل آن است که به معنی «قد» آید عدهای از قبیل ابن عباس، کسائی و فراء آنرا در آیه «قد» معنی کردهاند... زمخشری مبالغه کرده و گفته هل پیوسته به معنی «قد» است و استفهام از همزه مقدر با «قد» فهمیده میشود و تقدیر «هَلْأَتی» «أَهَلْ أَتی» است (تمام شد). طبرسی،زمخشری، بیضاوی، جلالین و غیرهم آن را در آیه فوق به معنی «قد» گفتهاند.
ویکی واژه
میوهای کوچک به اندازة بند انگشت با پوست تیره و دانههای خوش بو از درختی به همین نام.