نهضت

نهضت، واژه‌ای عربی است که از ریشه نهض به معنای قیام، خیزش و بیداری نشأت می‌گیرد. در زبان فارسی، این واژه به معنای برخاستن، قصد کردن، قیام، حرکت، عزیمت و جنبش به کار می‌رود. در اصطلاح، جنبش و نهضت به حرکت یا تلاش مداوم و سنجیده گروهی برای دستیابی به اهداف مشترک اشاره دارد، یا به عمل جمعی چالش‌گرانه‌ای که به منظور تغییر وضعیت موجود و رسیدن به وضع مطلوب، به شیوه‌ای مسالمت‌آمیز یا خشونت‌آمیز انجام می‌شود. برخی منابع بین جنبش و نهضت تفاوت‌هایی قائل شده‌اند، اما در اینجا با توجه به معنای لغوی و کاربرد مشترک این دو واژه در سخنان امام خمینی، هر دو به یک معنا به کار رفته‌اند. تمایز اصلی بین جنبش اجتماعی و انقلاب در نوع برخورد آن‌ها با نظام حاکم است. اگرچه جنبش‌ها غالباً با خشونت همراه هستند، اما لزوماً به معنای انقلاب نیستند. به عبارت دیگر، اگر جنبش به دنبال اصلاح نظام باشد، انقلابی محسوب نمی‌شود؛ اما اگر خواهان تغییرات ساختاری و اساسی باشد، به عنوان انقلاب شناخته می‌شود. به طور کلی، جنبش‌های خواهان تغییرات بنیادین اجتماعی و سیاسی، پتانسیل تبدیل شدن به انقلاب را نیز دارند. جنبش‌های اجتماعی بخشی از زندگی اجتماعی را تشکیل می‌دهند. جنبش اسلامی، حرکتی است که تمامی اهداف آزادی‌خواهانه و عدالت‌طلبانه را در چارچوب اسلام جستجو می‌کند. این نهضت‌ها با عناوینی همچون احیاگری، تجدید حیات اسلام، خیزش اسلامی، رستاخیز، بنیادگرایی و اصلاح‌طلبی اسلامی نیز شناخته می‌شوند و بسیاری از جنبش‌های اسلامی از این نام‌ها برای توصیف خود استفاده می‌کنند. اگرچه برخی از این اصطلاحات توسط غیرمسلمانان با نیت منفی و ارتجاعی به کار رفته‌اند، اما برداشت مسلمانان انقلابی از این واژه‌ها مثبت است و مفهوم مشترک آن‌ها «بازگشت به اسلام خالص، پویا و تمدن‌ساز» می‌باشد. به طور کلی، مفهوم جنبش اسلامی با مفهوم اصلاح هم‌راستا است و اصلاح‌طلبی یکی از ویژگی‌های کلیدی این جنبش‌ها به شمار می‌آید. در اسلام، اصلاح به معنای سامان‌دهی آرام و تدریجی در برابر انقلاب نیست، بلکه شامل اصلاحات تدریجی و ظاهری یا بنیادی و جوهری است و در مقابل افساد قرار دارد.

لغت نامه دهخدا

نهضت. [ ن َ ض َ / ن ُ ض َ ] ( ع اِمص ) برخاستن و قصد کردن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). رجوع به نهضة شود. || کوچ. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). قیام. ( نشریه دانشکده ادبیات تبریز ). رحلت. هجرت. حرکت. روانگی. ( ناظم الاطباء ). عزیمت. آهنگ. بسیج: به وقت نهضت فرموده بود تا از بهر مسجد جامع به غزنه عرصه ای اختیار کنند. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 420 ). معلوم گردانید که عزیمت غزنین ضرورت آمده است و نهضت برآن جانب لازم شده است. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 157 ).
- نهضت افتادن؛ اتفاق حرکت افتادن. ( فرهنگ فارسی معین ): سلطان را در آن هنگام از اصفهان به جانب بغداد نهضت افتاد. ( سلجوقنامه ظهیری از فرهنگ فارسی معین ).
- نهضت فرمودن؛: چون ربیعالاَّخر از این سال بگذشت نهضت فرمود. ( ترجمه تاریخ یمینی چ سنگی ص 302 ).
- نهضت کردن؛ بسیج کردن. حرکت کردن. آهنگ کردن: ملک نوح نهضت کرد به ناحیت کش به انتظار وصول او و آن جایگاه به یکدیگر رسیدند. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 103 ). بر حدود مولتان نهضت کرد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 263 ).
نهضة. [ ن َ ض َ ] ( ع اِ ) واحد نهض است. ( اقرب الموارد ) ( المنجد ). رجوع به نهض به معنی عتب شود. || حرکت. جنبش. ( ناظم الاطباء ) ( از المنجد ) ( از اقرب الموارد ). کان منه نهضة الی کذا؛ ای حرکة. ( اقرب الموارد ). رجوع به نهضت شود. || طاقت. قوت. ( متن اللغة ) ( اقرب الموارد ).
نهضة. [ ن ُ ض َ ]( ع اِمص ) اسم است انتهاض را. ( از متن اللغة ). رجوع به انتهاض به معنی قیام شود. || حرکت. ( متن اللغة ). ج، نهضات. نیز رجوع به نَهضَة و نهضت شود.

فرهنگ معین

(نِ ضَ ) [ ع. نهضة ] (اِمص. ) جنبش، قیام.

فرهنگ عمید

۱. (سیاسی ) جنبش، قیام: نهضت جنگل.
۲. [قدیمی] حرکت، عزیمت.

فرهنگ فارسی

جنبش، حرکت، قیام
۱ - ( مصدر ) برخاستن. ۲ - قیام کردن برای رسیدن بمنظور های اجتماعی و سیاسی. ۳ - حرکت کردن. ۴ - ( اسم ) برخاستگی. ۵ - قیام برای رسیدن بمنظور های اجتماعی و سیاسی. ۶ - حرکت جنبش: ( ستوران بهار نا خورد. لاغر نهضت و تاختن نمیتوانستند. ) )

فرهنگ اسم ها

اسم: نهضت (دختر) (عربی) (تلفظ: ne (a) hzat) (فارسی: نهضت) (انگلیسی: nehzat)
معنی: جنبش، حرکت، عزیمت

ویکی واژه

جنبش، قیام.

جملاتی از کلمه نهضت

هر کجا موکب تو نهضت کرد بخت چون بندگانش بر اثر است
منهی غیب از همایون نهضتت آورد هر دم خبر فتح دکن
قاصر زعزم نهضت تو جره سفید عاجز زبیم صولت تو شرزه ژیان
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال مکعب فال مکعب فال ابجد فال ابجد فال فنجان فال فنجان فال ماهجونگ فال ماهجونگ