نقیبت

لغت نامه دهخدا

نقیبت. [ ن َ ب َ ] ( ع اِمص ) نقیبة. بزرگی نمودن بر قوم. ازنقیب است که بزرگ طایفه باشد. رجوع به نقیبة شود.
نقیبة. [ ن َ ب َ ] ( ع ص، اِ ) مؤنث ِ نقیب. ( اقرب الموارد ). رجوع به نقیب شود. || ( اِمص ) روانی رای. ( منتهی الارب ). نفاذ رای. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( متن اللغة ). || ( اِ ) نفْس. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ) ( متن اللغة ). فلان میمون النقیبة؛ مبارک نفْس. ( از صحاح ). || خِرَد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). عقل. ( اقرب الموارد ). || کنکاش. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). مشورت. ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). فلان میمون النقیبة؛ یعنی مبارک مشورت. ( از اقرب الموارد از ثعلب ). || کار. ( منتهی الارب )( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). فعل. ( ناظم الاطباء ). || سرشت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). طبیعت. ( اقرب الموارد ) ( متن اللغة ). خلیقة. ( متن اللغة ). || ( ص ) ناقه بزرگ پستان. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ معین

(نَ بَ ) [ ع. نقیبة ] ۱ - (اِ. ) نفس. ۲ - عقل، خرد. ۳ - طبیعت، سرشت. ۴ - (اِمص. ) نفاذرای.

فرهنگ عمید

خردمندی، توانایی در ادارۀ امور.

فرهنگ فارسی

۱ - ( اسم ) نفس. ۲ - عقل خرد. ۳ - طبیعت. ۴ - ( اسم ) نفاذرای: قحط و تنگی نواحی از یمن نقیبت او برخص و فراخی مبدل شده.

ویکی واژه

نقیبة
نفس.
عقل، خرد.
طبیعت، سرشت.
نفاذرای.

جمله سازی با نقیبت

💡 ملک گفت از خدمتگاران درگاه ترا چنان یافتم که لطف گفتار تو بجمال کردار مقرون بود، و بنفاذ عزم و ثبات حزم مهمی بدین بزرگی کفایت توانستی کردن تا ایزد تعالی بیمن نقیبت و مبارکی غرت تو مارا این نصرت ارازنی داشت، که در آن غصه نه حلاوت طعام و شراب یافته می‌شد و نه لذت خواب و قرار. چه هرکه بدشمنی غالب و خصمی قاهر مبتلا گشت تا از وی نرهد پای از سر و کفش از دستار و روز از شب نشناسد. 

💡 بینم یکی دو هفته دگر زیر منتشا در خانه جناب نقیبت رضاقلی

کصخل یعنی چه؟
کصخل یعنی چه؟
ضمیمه یعنی چه؟
ضمیمه یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز