نازا

لغت نامه دهخدا

نازا. ( نف مرکب ) ماده هر حیوان که زاینده نباشد. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). عقیم. که نزاید. که هیچ نزاید. سترون. قسری. عاقر. ستاغ. نازاینده.

فرهنگ معین

(ص فا. ) سترون، عقیم، مادة هر حیوانی که آبستن نشود.

فرهنگ عمید

زن یا حیوان ماده که آبستن نشود، نازاینده، سترون.

فرهنگ فارسی

زن یاحیوان ماده که آبستن نشود، سترون
( صفت ) ۱ - ماده هر حیوانی و انسانی که بچه نزاید سترون عقیم. ۲ - موجود زنده ای که نتواند تولید مثل نماید عقیم بسته رحم سترون بی نطفه بی زاد و ولد بی بار بی میوه.

فرهنگستان زبان و ادب

[پزشکی] ← سترون 2

ویکی واژه

[nāzā]
سترون، عقیم، مادة هر حیوانی که آبستن نشود.
[[]]

جمله سازی با نازا

شاه ابراهیم نازان بر فراز آن بنا تن درست و دل قوی و طبع راد و روح شاد
ادینو نازاره فیلو در تیم‌های فوتبال فلومیننزه سابقهٔ حضور دارد.
چو آگهیم که مستی و بی‌خرد، ما را اگرچه سخت بیازاری از تو نازاریم
دشمنت همچو شکوفه است که نازاده زمام راست اندام براندازه قدش کفن است
(نازارمت اول به معنی نیازارم ترا و نازارمت دوم به معنی ناز آورم ترا می‌باشد)
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
گوز
گوز
علت
علت
جنده
جنده
احتساب
احتساب