نابینائی

لغت نامه دهخدا

نابینائی. [ حامص مرکب ] کوری. عمیاء. ضرارة. ( دهار ):
کان به نابینائی از راه اوفتاد
وین دو چشمش بود و در چاه اوفتاد.( گلستان ).

جمله سازی با نابینائی

💡 بسا که نابینائی به هدفی که خواهد رسد و بینا خطا کند. با هیچ کس دشمنی مورز چه دشمنی تو ناگزیر یا با نادان است یا دانا.

💡 جوانی بگذشت و تو در جامه ی نابینائی و گمراهی غافل ماندی تا کی چونان چهارپایان سرگردانی و هنگام غنیمت بگوشه ای خفته؟

💡 معاویه، ابن عباس را - پس از کور شدنش - گفت: شما بنی هاشم را چه می شود که بنابینائی مبتلا می شوید؟ وی پاسخ داد: شما بنی امیه را چه میشود که بکور دلی مبتلا می گردید؟

فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
دارک یعنی چه؟
دارک یعنی چه؟
شی یعنی چه؟
شی یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز