مکعب

این کلمه یک واژه در زبان فارسی است که به اشکال هندسی و مفاهیم مختلف اشاره دارد. در ادامه، به تفصیل به معانی و کاربردهای این کلمه پرداخته می‌شود.

تعریف شکل هندسی

در علم هندسه، مکعب به یک شکل سه‌بعدی گفته می‌شود که دارای شش وجه، دوازده لبه و هشت رأس است. تمامی وجوه این شکل هندسی مربع هستند و ابعاد آن (طول، عرض و ارتفاع) برابرند.

فرمول‌ها:

حجم: حجم یک مکعب با استفاده از فرمول V=a³ محاسبه می‌شود، که در آن a طول یک ضلع است.

مساحت سطح: مساحت سطح مکعب با فرمول A=6a² محاسبه می‌شود، که در آن a طول یک ضلع است.

ویژگی‌ها:

تمامی زوایای داخلی این شکل هندسی 90 درجه هستند.

تعریف مفهوم عددی

به معنای سه بار ضرب یک عدد در خودش است، به عبارت دیگر، اگر n یک عدد باشد، مکعب آن به این صورت تعریف می‌شود: n³=n×n×n.

این محاسبات به عنوان یک مفهوم پایه در ریاضیات و هندسه شناخته می‌شود و در آموزش‌های ابتدایی به دانش‌آموزان معرفی می‌شود. همچنین در حل مسائل هندسی و محاسبات حجم و مساحت کاربرد دارد.

لغت نامه دهخدا

مکعب. [ م ُ ک َع ْ ع َ ] ( ع ص، اِ ) چهارگوشه کرده شده. ( غیاث ) ( از منتهی الارب ). و رجوع به تکعیب شود. || هر جسمی که شش سطح مربع وی را احاطه کرده باشد. ( ناظم الاطباء ). جسمی که دارای شش سطح باشد. ( از تعریفات جرجانی ). شکلی است مجسم همچون کعبتین نرد گرد بر گرد او شش مربع تا درازا و پهناو بالای او یکسان باشد. ( التفهیم ص 25 ). در اصطلاح هندسه، جسمی باشد که محیط است بر او شش سطح مربع، متساویة الاضلاع و الزوایا بر هیأت کعب نرد، و این شکل را شکل ارضی نیز گویند. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). شش وجهی منتظم، شکلی فضایی است که از شش وجه مربع شکل مساوی تشکیل شده است. ( فرهنگ اصطلاحات علمی ): بفرمود تا خانه مکعب مسطح بنا کردند و سطوح او را به گچ و مهره مصقل گردانیدند. ( سندبادنامه ص 64 ).
- جسم مکعب؛ هر جسم که دارای شش سطح مساوی باشد. ( ناظم الاطباء ).
|| مجازاً، به ضلع مکعب نیز اطلاق گردد. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). || ( اصطلاح ریاضی ) حاصل ضرب جذر در مجذور. ( ناظم الاطباء ). حاصل ضرب عددی در مجذور خود و آن را کعب نیز گویند. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ): چون عدد را به مثل خویش زنی و آنچه گرد آید هم بدو زنی مکعب کرده آید، چون سه کاندر سه زنی نه شود و این مال است، چون او را به سه زنی بیست و هفت آید،این مکعب است... و گروهی از بهر سبک کردن سخن مکعب را کعب خوانند. ( از التفهیم ص 43 ). فرهنگستان ایران «توان سوم » را در حساب بجای این کلمه پذیرفته است. و رجوع به توان در همین لغت نامه شود.
- عدد مکعب؛ حاصل ضرب جذر در مجذور. ( ناظم الاطباء ).
|| چادر منقش و رنگارنگ. ( ناظم الاطباء ). بُردِ بنگار. ( مهذب الاسماء ). برد و جامه نگارکرده به شکل کعب. ( از اقرب الموارد ). جامه و چادر. || جامه نوردیده به نورد شدید. ( آنندراج ). جامه ای که به سختی پیچیده و تا کرده باشند. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || پستان برآمده. ( آنندراج ): ثدی مکعب؛ پستانی چند بجولی شده. ( مهذب الاسماء ). پستان برآمده. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || زنی که نارپستان باشد. ( غیاث ). || مأخوذ از تازی، کعب دار و پایه دار. ( ناظم الاطباء ).
مکعب. [ م ُ ک َع ْ ع ِ ] ( ع ص ) امراءة مکعب؛ زنی نارپستان. ( مهذب الاسماء ). دختر پستان کرده.( منتهی الارب ) ( آنندراج ): جاریة مکعب؛ دختر پستان گرد. ( ناظم الاطباء ). دختر پستان برآمده. ( از اقرب الموارد ). || ثدی مکعب؛ پستان برآمده. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). پستان برآمده. ( آنندراج ).

فرهنگ معین

(مُ کَ عَ ) [ ع. ] (اِ. ) هر جسمی که دارای شش سطح باشد.

فرهنگ عمید

۱. (ریاضی ) جسمی که دارای شش سطح مربع باشد.
۲. [قدیمی] چهار گوشه.

فرهنگ فارسی

چهارگوشه کرده شده، جسمی که دارای شش سطح مربع باشد
۱ - ( اسم ) چهار گوشه کرده. ۲ - ( اسم ) جسمی که دارای شش سطح مربع مساوی هم باشد: [ مکعب چیست ? شکلی است مجسم همچون کعبتین نرد گرد بر گرد او شش مربع با درازا و پهنا و بالای او یکسان باشد. ] ( التفهیم. ۳ ) ۲۵ - حاصل ضرب عددی است در مربع خود مثلا ۸ مکعب ۲ است و ۶۴ مکعب ۴ است.
نوعی کفش که به شتالنگ پا نرسد و آن غیر عربی است.

فرهنگستان زبان و ادب

{cube} [زمین شناسی] دیسۀ بلوری در سامانۀ مکعبی که دارای شش وجه متقارن و عمودبرهم با شاخصه های {100} است متـ. شش وجهی hexahedron

جملاتی از کلمه مکعب

وزن ویژهٔ بتن سنگین ۱/۵ تا ۲/۵ برابر بتن معمولی (۳۵۰۰ تا ۶۰۰۰ کیلوگرم بر هر متر مکعب) است.
تا همچو مربع نبود وضع مثلث تا همچو مطبق نبود شکل مکعب
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم