مکث

کلمه مکث در زبان فارسی به معنای توقف یا درنگ کوتاه است، این واژه به توقف موقت در یک فعالیت یا حالت اشاره دارد و می‌تواند در زمینه‌های مختلف به کار رود.

معانی و مفاهیم:

توقف: مکث به معنای توقف یا درنگ در یک فعالیت یا حرکت است.

درنگ: اشاره به زمانی که فرد به طور موقت از فعالیت خود دست می‌کشد تا فکر کند یا استراحت کند.

تأمل: در برخی موارد، مکث به معنای تأمل و تفکر در مورد یک موضوع یا تصمیم نیز به کار می‌رود.

کاربردها:

در گفتار: در مکالمات، مکث به معنای توقف موقتی در صحبت کردن است که ممکن است برای تفکر، تنفس یا تأکید بر یک نکته باشد.

در حرکت: به معنای توقف در حرکت، مثلاً در حین راه رفتن یا رانندگی.

در فعالیت: به معنای توقف در انجام یک فعالیت یا کار برای استراحت یا تجدید قوا.

معادلات و مترادف‌ها:

مترادف‌ها: درنگ، توقف، وقفه، تأمل.

معادل‌ها در زبان‌های دیگر: در انگلیسی: pause ،break ،hesitation.

متضادها: حرکت و شتاب.

لغت نامه دهخدا

مکث. [ م َ / م ِ / م ُ /م َ ک َ ] ( ع مص ) درنگ کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ) ( ترجمان القرآن ). درنگ کرن و انتظار نمودن. مکیثی [ م ِ ک کی ثا ]. مِکّیثا. مُکوث. مُکثان. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ).
مکث. [ م ِ / م ُ / م َ ] ( ع اِمص ) درنگ. ( منتهی الارب ) ( غیاث ) ( ناظم الاطباء ). درنگ با انتظار. ( از اقرب الموارد ).
- علی مکث؛ بادرنگ و بامدت. ( ناظم الاطباء ).
مکث. [ م َ ] ( ع اِمص ) درنگ و انتظار. ( ناظم الاطباء ). ایست. تربص. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ):
وز غلو خلق و مکث و طمطراق
تافت بر آن مار خورشید عراق.مولوی.مکث زر پیش تو چون مکث جنب در مسجد
هست در مذهب مفتی سخای تو حرام.وحشی.- طول المکث؛ درنگ طولانی. بسیار ماندن: طول المکث دختران در خانه پدران بدان آب زلال مشبه است که در آبگیر زیاده از عادت بماند. ( مرزبان نامه چ قزوینی ص 68 ). و رجوع به ماده قبل شود.
- مکث کردن؛ درنگ کردن و انتظار کشیدن. ( ناظم الاطباء ): یعقوب چون به کنعان رسید دوسه روزی مکث کرد. ( قصص الانبیاء ص 86 ).

فرهنگ معین

(مَ ) [ ع. ] (مص ل. ) درنگ کردن.

فرهنگ عمید

درنگ کردن.

فرهنگ فارسی

درنگ کردن
۱ - ( مصدر ) درنگ کردن: [ مکث زر پیش تو چون مکث جنب در مسجد هست در مذهب مفتی سخای تو حرام. ] ( وحشی. چا. امیر کبیر. ۲۴۶ )
ماخوذ از تازی درنگ و انتظار. ایست.

فرهنگستان زبان و ادب

{pause} [زبان شناسی] توقفی در زنجیرۀ گفتار که در مرز واژه ها یا گروه ها یا جمله ها در هنگام انتخاب واژۀ مناسب در پردازش و نوبت گیری در گفتمان رخ دهد
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] ← کلید مکث

جملاتی از کلمه مکث

آل میلر، رئیس دیوان‌خانه تولیدو، از من خواست که به دفترش بروم. او با آغوش باز از من پذیرایی کرده و بعداً گفت، «به گونه‌ای که می‌دانی، من نماینده دائمی اتاق تجارت تولیدو هستم. من سخنگوی حقوقی آن‌ها هستم؛ آن‌ها در میان مشتریان من می‌باشند. آن‌ها به من فرمان داده‌اند که در جلسه بعدی متولیان دانشگاه تولیدو، قطع‌نامه‌ای ایراد کنم و کار تو در این نهاد را به پایان برسانم». او لحظه‌ای مکث کرد تا آنچه ابلاغ کرده بود جا بی‌آفتد.
برای تماشای تصاویر استریوگرام، کافی است همین کار روی یکی از آن‌ها انجام گیرد. به آن تصویر به گونه‌ای که دو تصویر دیده شود نگاه شود. در این نوع تصاویر معمولاً تکه‌های تکراری وجود دارد. کافی ست دو تکهٔ تکراری متوالی را در دو تصویر تشکیل شده روی هم منطبق نمود. پس از کمی کمی مکث در این حالت، شبه سه بعدی تشکیل خواهد شد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم