ملموس

ملموس به معنای چیزی است که به وضوح و به آسانی قابل لمس و درک است. این واژه به اشیایی اشاره دارد که با دست می‌توان آن‌ها را حس کرد و از نزدیک مشاهده کرد. همچنین، ملموس بودن می‌تواند به معنای واقعی و عینی بودن یک مفهوم یا تجربه باشد. به عبارتی دیگر، هر چیزی که به صورت مستقیم و با حواس قابل تجربه باشد، ملموس به شمار می‌آید. این مفهوم در زندگی روزمره ما اهمیت بسیاری دارد، زیرا به ما کمک می‌کند تا از طریق تجربیات واقعی، شناخت بهتری از دنیای اطراف خود پیدا کنیم و ارتباط بهتری با آن برقرار کنیم. از این رو، ملموس بودن نه تنها در اشیاء فیزیکی بلکه در احساسات و تجارب انسانی نیز نقش مهمی ایفا می‌کند.

لغت نامه دهخدا

ملموس. [ م َ ]( ع ص ) لمس شده. به دست سوده شده. ( از ناظم الاطباء ). ببسائیده. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ):
وآنکه را بد ز پیل ملموسش
دست و پای سطبر پر بؤسش
گفت شکلش چنانکه مضبوط است
راست همچون عمود مخروط است.سنائی.|| اکاف ملموس الاحناء؛ پالان خراشیده و کجی و بلند آن درست کرده. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). پالان درست کرده و کجی و بلندی آن تراشیده شده. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(مَ ) [ ازع. ] (اِمف. ) لمس شده، قابل لمس.

فرهنگ عمید

لمس شده، بسوده.

فرهنگ فارسی

لمس شده، بسوده
( اسم ) لمس شده بسوده: [ حاسه لمس ملموس را بمیانجی هوا دریابد. ] ( مصنفات بابا افضل ۴۲۷: ۲ )

ویکی واژه

لمس شده، قابل لمس.

جمله سازی با ملموس

وانکه را بُد ز پیل ملموسش دست و پای سطبر پر بوسش
اگر ملموس وگر موهوم گیری وگر محسوس وگر معلوم گیری
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال ای چینگ فال ای چینگ فال سنجش فال سنجش فال کارت فال کارت