مضبوط

واژه‌ی مضبوط صفتی است عربی که در زبان فارسی به معنای نیک نگاه‌داشته و حراست‌شده و محفوظ به کار می‌رود. این کلمه دلالت بر استحکام، امنیت و حفظ شدگی دارد و برای توصیف امور، اماکن یا اشیایی که به‌خوبی محافظت و کنترل می‌شوند، مورد استفاده قرار می‌گیرد. به عنوان مثال، در متون تاریخی همچون «فارسنامهٔ ابن‌البلخی» آمده است: «آن اعمال و ولایت‌ها را... بدیشان داد تا آن ثغر مضبوط ماند»، که بر ضرورت حفظ و حراست از مرزها و مناطق استراتژیک تأکید دارد.

در کاربردهای گسترده‌تر، این واژه می‌تواند برای بیان مفهوم نگهداری دقیق و مراقبت از چیزی یا جایی به کار رود. ترکیب مضبوط داشتن به معنای نگاه‌داشتن، حفظ کردن و نیک نگه‌داشتن است و بر عمل محافظت فعال و مستمر دلالت می‌کند. برای نمونه، در متون کهن می‌خوانیم: «حق سبحانه و تعالی... را تا دامن قیامت... محفوظ و مضبوط»، که نشان‌دهنده‌ی مفهومی متعالی و جاودانه از حراست و مصونیت از هرگونه زوال و تغییر است.

بنابراین، در ادبیات فارسی تنها به یک صفت ساده محدود نمی‌شود، بلکه بار معنایی عمیقی از امنیت، دقت در نگهداری و پایداری را به همراه دارد. این واژه در حوزه‌های مختلفی از جمله اداری، تاریخی و مذهبی کاربرد داشته و بر اهمیت نظم، حفاظت و ثبات در امر مورد نظر تأکید می‌کند. استفاده از آن در متون رسمی و ادبی، بر دقت و صحت عمل در فرآیند نگهداری و مدیریت امور اشاره دارد.

لغت نامه دهخدا

مضبوط. [ م َ ] ( ع ص ) نیک نگاهداشته و حراست شده. و محفوظ. ( از ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( ازاقرب الموارد ): آن اعمال و ولایت ها را چون شروان و شکی و دیگر اعمال به نان پاره بدیشان داد تا آن ثغر مضبوط ماند. ( فارسنامه ابن البلخی ص 59 ).
- مضبوطداشتن؛ نگاه داشتن. حفظ کردن. نیک نگه داشتن چیزی یا جائی: حق سبحانه و تعالی... را تا دامن قیامت... مبسوط داراد و... و از... و معرت زوال انتقال محفوظ و مضبوط. ( المعجم چ مدرس رضوی ص 17 ).
- مضبوط کردن؛ ضبط کردن و حفظ کردن و محارست کردن و مضبوط داشتن: جناح معدلت بر سر جهانیان مبسوط گردانیده و اطراف ممالک خراسان و عراق رامضبوط کرده. ( لباب الالباب چ نفیسی ص 34 ).
|| رام شده. || گرفته شده و اخذشده و ضبطشده و متصرف شده. || بازداشت شده و محبوس. ( ناظم الاطباء ).
- مضبوط نگاه داشتن؛حفظ کردن. بازداشت کردن: به شیراز نیز کسی فرستاد که غازی بیک ذوالقدر نواب سکندرشأن، سلطان محمد میرزا و برادران او را مضبوط نگاهداشته محافظت نمایند. ( عالم آراء ص 227 ).
|| آراسته و مرتب گشته. ( ناظم الاطباء ). استوار و درست و عاری ازلغزش و غلط: اصل نسخه استانبول در سال 835 هَ. ق.در هرات نوشته شده و به غایت صحیح و مضبوط است. ( قزوینی، مقدمه چهارمقاله نظامی ). || بند وبست شده. || گنجیده شده. ( ناظم الاطباء ). || بایگانی شده. || محفوظ و استوارو سخت و قوی و توانا و محکم و پایدار. ( ناظم الاطباء )( از اقرب الموارد ).
- مضبوط کردن؛ استوار کردن و سخت محکم نمودن. ( ناظم الاطباء ).
|| جای باران رسیده. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ معین

(مَ ) [ ع. ] (اِمف. ) گرفته شده، اخذ شده.

فرهنگ عمید

ضبط شده، نگه داشته شده، بایگانی شده.

فرهنگ فارسی

ضبط شده، نگاه داشته شده، بایگانی شده
( اسم ) ۱ - نیک نگاهداشته حفظ شده ۲- بایگانی شده. ۳ - ( صفت ) استوار محکم. ۴ - حفظ شده از بر شده. ۵- صحیح درست بی غلط: و اصل نسخ. استانبول در سال ۸۳۵ در هرات نوشته شده و بغایت صحیحو مضبوط است. ۶- باز داشته موقوف. یا مضبوط نگاه داشتن. باز داشت کردن موقوف کردن: و بشیراز نیز کس فرستاد که غازی بیک ذوالقدر نواب سکندرشان سلطان محمد میرزا و برادران او را مضبوط نگاه داشته محافظت نماید...

جمله سازی با مضبوط

تو که قانون سخا از قلمت مضبوطست هیچ دانی که چرا در قلم نسیانست؟
بگفتا: جملگی صدق است و مضبوط چه داند آن که باشد مست و مبهوت؟
چنان ز حزم تو مضبوط شده مسالک ملک که یاوگی ّخلل را درو گذارنماند