مسیب

اسم پسرانه مسیب دارای معانی زیبا و عمیقی است که به آزادی و رهایی اشاره دارد:

معانی اسم

آزاد شده: یکی از معانی اصلی مسیب، بر حال خود گذاشته شده یا آزاد شده است. این مفهوم به احساس رهایی و عدم وابستگی اشاره دارد و می‌تواند نماد آزادی در زندگی باشد.

رها کننده آب یا ستور: مسیب به معنای رها کننده آب یا ستور نیز تعبیر می‌شود. این معنا می‌تواند به توانایی فرد در هدایت و کنترل منابع یا موجودات زنده اشاره کند و نشان‌دهنده قدرت و مهارت در مدیریت شرایط مختلف باشد.

آزاد کننده بنده: این نام همچنین به آزاد کننده بنده اشاره دارد. این مفهوم نشان‌دهنده ویژگی‌های مثبتی همچون رهایی از قید و بندها و کمک به دیگران برای آزادی است. این ویژگی می‌تواند به معنای نیکوکاری و انسان‌دوستی نیز تعبیر شود.

احساس مثبت

انتخاب نام مسیب می‌تواند نشان‌دهنده آرزوهای والدین برای فرزندشان باشد تا او فردی آزاداندیش، نیکوکار و حامی دیگران باشد. این نام به فرد یادآوری می‌کند که در زندگی به دنبال آزادی و رهایی از قید و بندها باشد و همواره به دیگران کمک کند.

لغت نامه دهخدا

مسیب. [ م َ ] ( اِخ ) نام وادئی است. ( منتهی الارب ) ( از معجم البلدان ).
مسیب. [ م ُ س َی ْ ی َ ] ( ع ص ) ستور گذاشته شده بر سر خود. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ). بر سر خود گذاشته شده. ( ناظم الاطباء ): صبی مسیب؛ طفل بدون محافظ و بدون نگاهبان. ( از اقرب الموارد ).
مسیب. [ م ُ س َی ْ ی ِ ] ( ع ص ) نعت فاعلی از تسییب. رجوع به تسییب شود.
مسیب. [ م ُ س َی ْ ی ِ / س َی ْ ی َ ] ( اِخ ) نام پدر سعید. ( منتهی الارب ).
مسیب. [ م ُ س َی ْ ی َ ] ( اِخ ) نام یکی از سه برادری که در بخارا در قرون اولیه هجری پول رایج آن زمان را که درهم نامیده میشد سکه میزدند. ( دو برادر دیگر یکی محمد و دیگری غطریف نام داشت ). سکه هائی که این سه برادر ضرب مینمودند به نام خودشان معروف بود که به ترتیب درمهای مسیبیه، محمدیه و غِطریفیه می نامیدند. ( از احوال و اشعار رودکی ج 1 صص 70-71 ).
مسیب. [م ُ س َی ْ ی َ ] ( اِخ ) ابن علس بن مالک بن عمروبن قمامة. شاعر جاهلی و خال اعشی میمون. اسمش را زهیر و کنیه اش را ابوفضه گفته اند. دیوان شعری دارد که چندین تن جداجدا گرد کرده اند. ( از منتهی الارب ) ( از الاعلام زرکلی ) ( از ابن الندیم ص 224 ).
مسیب. [ م ُ س َی ْ ی َ ] ( اِخ ) ابن نجبةبن ربیعةبن ریاح الفزاری. تابعی و از سران قوم خود بود. وی از سرداران حضرت علی ( ع ) در جنگهای آن حضرت با دشمنان و نیز از جمله کسانی است که در سال 65 هَ.ق. به طلب خون حسین ( ع ) قیام کردند و در همین سال در وقایع عراق کشته شد. ( الاعلام زرکلی ).

فرهنگ فارسی

ابن نجبه ابن ربیعه بن ریاح الفزاری تابعی و از سران قوم خود بود

فرهنگ اسم ها

اسم: مسیب (پسر) (عربی) (تلفظ: mosayyeb) (فارسی: مسَيّب) (انگلیسی: mosayyeb)
معنی: بر حال خود گذاشته شده، آزاد شده، رها کننده ی آب یا ستور که به هر کجا خواهد رود، آزاد کننده ی بنده، ( اَعلام ) نام یکی از تابعین که از سرداران امیرالمؤمنین علی ( ع ) بود، نام یکی از سه برادری که در بخارا پول رایج قرون اولیه هجری را سکه زدند

دانشنامه عمومی

مسیب ( عربی: المسیب ) یک شهرک شیعه نشین در استان بابل و شهرستان مسیب است که در کشور عراق واقع شده است. مسیب مطابق سرشماری سال ۲۰۰۳ جمعیتی برابر ۲۷۹٬۹۳۹ نفر داشته است.

جملاتی از کلمه مسیب

ای مسیب دم مرگ است ز بیداد رسی همچو مرغ قفسی
نخستین حبیب آن جوانمرد پیر و دیگر مسیب یل شیر گیر
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال جذب فال جذب فال پی ام سی فال پی ام سی فال تماس فال تماس فال آرزو فال آرزو