مساکن

لغت نامه دهخدا

مساکن.[ م َ ک ِ ] ( ع اِ ) ج ِ مسکن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). منازل. خانه ها. مسکن ها. رجوع به مسکن شود: و سکنتم فی مساکن الذین ظلموا انفسهم. ( قرآن 45/14 ). و کم أهلکنا من قریة بطرت معیشتها فتلک مساکنهم لم تسکن من بعدهم الا قلیلا. ( قرآن 58/28 ). قالت نملة یا أیها النمل ادخلوا مساکنکم. ( قرآن 18/27 ).
مساکن أهل الفقر حتی قبورهم
علیها تراب الذل بین المقابر.( امثال و حکم دهخدا ).
مساکن. [ م ُ ک ِ ] ( ع ص ) نعت فاعلی از مصدر مساکنة. باشنده وسکونت گیرنده. ( ناظم الاطباء ). سکونت کننده با دیگری در یک منزل. ( اقرب الموارد ). و رجوع به مساکنة شود.

فرهنگ معین

(مَ کِ ) [ ع. ] (اِ. ) جِ مسکن، خانه ها، منزل ها.

فرهنگ عمید

= مَسکن

فرهنگ فارسی

جمع مسکن
( اسم ) جمع مسکن: خانه ها منزلها: آن جماعت برسواییی که کسی مبیناد پراکنده شده خود را بمساکن خود رسانیدند.
سکونت گیرنده

دانشنامه عمومی

مساکن (تونس). مساکن ( به عربی: مساکن ) شهری در استان سوسه کشور تونس است که جمعیت آن در سرشماری سال ۲۰۰۴ میلادی ۵۵٫۷۲۱ نفر بوده است.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی مَسَاکِنُ: مسکنها - محلهای سکونت
ریشه کلمه:
سکن (۶۹ بار)

ویکی واژه

جِ مسکن؛ خانه‌ها، منزل‌ها.

جمله سازی با مساکن

«وَ سْئَلِ الْقَرْیَةَ» این قریه مصر است و کلّ ما جاء فی القرآن من ذکر الدّار و القری فانّه تعنی بها الامصار و ما یأتی فی القرآن من ذکر الدّیار تعنی بها المساکن.
این اردوگاه از شمال به محله «المساکن الشعبیه» و از شرق به روستای «عزموط» و از غرب به کوه عسکر و روستای «عسکر البلد» و از جنوب ساختمان وزارت کشاورزی و دانشگاه «الشیخ زاید» منتهی می‌شود.
«فَما أَغْنی‌ عَنْهُمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ» ای ما دفع عنهم عذاب اللَّه اموالهم و مساکنهم و قوتهم، و قیل ما کانوا یکسبون من الشرک و الاعمال الخبیثة.
۴ دسامبر ۲۰۱۶ بلومبرگ ال.پی. قیمت مسکن ونکوور، بریتیش کلمبیا و سیاتل را مقایسه کرد. در پنج سال اخیر ۵۰ درصد به ارزش خانه‌های سیاتل افزوره شده ولی با این حال میانگین فیمت مساکن به سان فرانسیسکو نرسیده‌است.
مساکن سنتی آلتای‌های جنوبی یورت بوده‌است. در حالیکه در شمال یورت‌های مخروطی شکل استفاده می‌کنند که از چوب و پوسته درختان درست شده.