مرحوم

کلمه مرحوم در زبان فارسی به معنای فردی است که درگذشته و معمولاً به عنوان صفتی برای ابراز احترام به او به کار می‌رود. این واژه معمولاً پیش از نام فرد متوفی قرار می‌گیرد، مانند مرحوم احمدی. در متون رسمی، مذهبی و مجلسی، استفاده از این کلمه به عنوان نشانه‌ای از احترام به یاد فرد درگذشته رایج است. در بسیاری از فرهنگ‌ها و جوامع فارسی‌زبان، به کار بردن این واژه نشان‌دهنده ادب و احترام به یاد آن فرد است. به عنوان نمونه، این جمله را در نظر بگیرید: این روستا در دهستان استرآباد واقع شده و بر اساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۲۵ نفر (۱۱ خانوار) بوده است. از جمله افراد شناخته شده این منطقه می‌توان به مرحوم حاج علی دنیکو و آیت‌الله حاج شیخ رضا شریفی اشاره کرد.

لغت نامه دهخدا

مرحوم. [ م َ ] ( ع ص ) مهربانی کرده شده. ( منتهی الارب ). نعت مفعولی است از رحم و رحمة و مرحمة. رجوع به مرحمت شود. || مغفور. آمرزیده. خدابیامرز. شادروان: چه رأی امام مرحوم القادر باللّه... ستاره ای بوده درخشنده. ( تاریخ بیهقی ص 310 چ ادیب ). || به رحمت خدا واصل شده. فوت شده. مرده. ( ناظم الاطباء ). درگذشته. فقید. رجوع به مرحوم شدن شود.
- مرحوم شدن و مرحوم گردیدن و مرحوم گشتن؛ آمرزیده شدن. مورد رحم و آمرزش و لطف واقع شدن: هر که بر محرومان وصال رحمت نماید مرحوم گردد. ( سندنامه ص 196 ).
- || وفات کردن. مردن. درگذشتن. به رحمت حق واصل شدن.
|| خجسته. مقابل ملعون به معنی گجسته. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).

فرهنگ معین

(مَ ) [ ع. ] (اِمف. ) آمرزیده شده، مجازاً: شخص درگذشته.

فرهنگ عمید

۱. [مجاز] مرده، درگذشته.
۲. [قدیمی] آمرزیده شده.
۳. [قدیمی] مورد مهربانی قرارگرفته.

فرهنگ فارسی

آمرزیده شده، مهربانی کرده شده، وکنایه ازکسی که مرده است
( اسم ) ۱- رحمت کرده شده آمرزیده. ۲- مرده جمع: مرحومین.

ویکی واژه

defunto
آمرزیده شده، مجازاً: شخص درگذشته.

جملاتی از کلمه مرحوم

نداری رحم بر مظلومی من زهی مرحومی و محرومی من
عالم چو وجود یافت از وی مرحوم بود به رحمت او
در منزل اول به دو فرسنگی هستی در قافله امّت مرحوم رسیدیم
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم