لطافت

لطافت

لطافت به معنای نرمی، ظرافت و حس خوشایند است و برای توصیف ویژگی‌های فیزیکی یا احساسی به کار می‌رود و به حالتی اشاره دارد که در آن چیزی نرم، لطیف و دلپذیر به نظر می‌رسد یا احساس می‌شود. به عنوان مثال، پارچه‌های نرم و لطیف، مانند ابریشم یا پنبه، یا پوست نرم و لطیف.

همچنین لطافت در رفتار یا گفتار به معنای مهربانی، محبت و حساسیت نسبت به دیگران است.

لغت نامه دهخدا

لطافت. [ ل َ ف َ ] ( ع مص ) ریزه و خرد شدن. ( منتهی الارب ). خردی. ریزگی. دقت. صغر. باریک گشتن. ( منتهی الارب ). باریکی. نازکی. نغزی. ( حاشیه فرهنگ اسدی نخجوانی ). ضد کثافت. نرمی. ( آنندراج ). لطیف شدن. ( زوزنی ). تری. لطف. صاحب کشاف اصطلاحات الفنون آرد: لطافت به فتح لام بر چهار معنی اطلاق شود: اول رقت و روانی قوام، یعنی که پذیرفتن اشکال غریبه یا ترک آن برای شی به آسانی میسر باشد. بعبارة اخری لطافت، عبارت است از کیفیتی برای اجسامی که سهولت قبول اشکال غریبه را مقتضی باشد. بنابراین تفسیر، میتوان لطافت را نفس رطوبتی که از مقوله ملموسات است تعبیر کرد. دوم، پذیرفتن جسم است تجزیه شدن را به اجزاء کوچک جدا. سوم، سرعت تأثر جسم از ملاقی. چهارم، شفافیت و بنابراین تفسیر لطافت را از مقوله ملموسات نتوان دانست. هکذا فی شرح حکمةالعین و شرح المواقف. و مقابل لطافت، کثافت باشد در مورد هر چهار معنی. پس لطیف بر این معانی اطلاق میگردد: اوّل، رقیق القوام. دوّم، قابل انقسام بر اجزاء کوچک و از این رو پزشکان گفته اند: داروی لطیف آن باشد که از خواص آن، آن است که در موقع فعل حرارت طبیعیه اجزائش کوچک شود، مانند دارچینی ومقابل آن کثیف است، مانند کدو که از داروهای کثیف محسوب میشود. کما فی الموجز و غیره. سوم، سریعالتأثراز ملاقی. چهارم، شفاف. و پزشکان گویند: غذاءِ لطیف،غذائی باشد که از آن خون رقیق تولد کند. و غذاءِ غلیظ، مخالف آن است و بیان این معنی ضمن معنی غذا بگذشت. و یفهم من الصحاح انه یطلق ایضاً علی الذی یرفق فی العمل و علی العاصم کما فی العلمی -انتهی.

فرهنگ معین

(لَ فَ ) [ ع. ] (مص ل. ) ۱ - نرمی و نازکی. ۲ - زیبایی و نیکویی.

فرهنگ عمید

۱. نرمی و نازکی.
۲. خوش اندامی، زیبایی.
۳. [قدیمی، مجاز] سخن نرم و نیکو.

فرهنگ فارسی

۱- ( مصدر ) خرد شدن ریزه شدن. ۲ - باریک گشتن. ۳- ( اسم )خردی ریزگی.۴ - باریکی نازکی. ۵- نرمی. ۶- نیکویی ۷- سبکی خفت: هوا از لطافت درو مشک ریز زمین از نداوت درو چشمه خیز. ( نظامی لغ. ) ۸- باز بودن روشن بودن مقابل کثافت: بلکه از ضوئ چون با هوابیامیزد روشن و صفا ولطافت زیادت گردد. ( مصنفات باباالفضل ۹ ) ۴۱۸: ۲- لطف رافت: باری ملاطفتش کردم و بلطافتش گفتم... توضیح در تداول بکسر اول تلفظ شود.

فرهنگ اسم ها

اسم: لطافت (دختر) (عربی) (تلفظ: le(a)tāfat) (فارسی: لطافت) (انگلیسی: letafat)
معنی: لطیف بودن، نرمی، طراوت و زیبایی، مهربانی، ظریف، لطف، رأفت، ظریف و حساس بودن، ( در قدیم ) ( به مجاز ) نغزی و خوشایندی

دانشنامه عمومی

لطافت (فیلم ۲۰۰۹). لطافت ( به انگلیسی: Tenderness ) فیلمی محصول سال ۲۰۰۹ و به کارگردانی جان پولسون است. در این فیلم بازیگرانی همچون راسل کرو، جاون فاستر، سوفی تراوب، لورا درن، آلکسیس دزینا، آریجا باریکیس، مایکل کلی و سی اس لی ایفای نقش کرده اند.

ویکی واژه

نرمی و نازکی.
زیبایی و نیکویی.
لطافت

جملاتی از کلمه لطافت

گالیک اسید یکی از موادی بود که آنجلو مای (۱۷۸۲-۱۸۵۴)، در میان دیگر محققان اولیه پالیمپسست‌، برای پاک کردن لایه بالای رویی دست‌نوشته و آشکارسازی نوشته‌های مخفی استفاده شد. مای اولین نفری بود که از آن استفاده کرد اما این کار را بدون ظرافت و لطافت انجام داد که اغلب دست نوشته‌ها برای استفاده محققان دیگر بسیار آسیب دیده بودند.
اَراج یکی از محله‌های بسیار قدیمی شمیران است که مملو از باغ‌ها و فضای سبز بیشماری بوده‌است. امروزه علی‌‌رغم ساخت و سازهای صورت گرفته همچنان دارای باغات و فضاهای زیادی نسبت به دیگر نقاط تهران می‌باشد و همچنان هوای این منطقه از لطافت خاصی برخوردار است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم