قلج

لغت نامه دهخدا

قلج. [ ق ُ ] ( اِ ) چهارپایی را گویند از اسب و استر و خر الاغ که هر دو پایش از یکدیگر جدا و دور باشد و مهره های زانویش نزدیک و به هم پیوسته چنانکه به هنگام راه رفتن بر هم ساید، و دستهای این چنین را سگدست میگویند. ( برهان ) ( آنندراج ).
قلج. [ ق ِ ل ِ ] ( ترکی، اِ ) شمشیر و سیف. ( دزی ج 2 ص 392 ).

فرهنگ معین

(قَ ) [ تر. ] (اِ. ) شمشیر.
(قُ ) (اِ. ) چهارپایی (اسب، استر، خر ) که دو پایش از هم جدا و دور باشد و مهره های زانوهایش نزدیک و به هم پیوسته، چنان که هنگام راه رفتن برهم ساید.

فرهنگ فارسی

( اسم ) چهارپایی ( اسب استر خر ) که دو پایش از هم جدا و دور باشد و مهره های زانوانش نزدیک و بهم پیوسته چنانکه بهنگام راه رفتن بر هم ساید.

ویکی واژه

چهارپایی (اسب، استر، خر)
شمشیر.
که دو پایش از هم جدا و دور باشد و مهره‌های زانوهایش نزدیک و به هم پیوسته، چنان که هنگام راه رفتن برهم ساید.

جمله سازی با قلج

💡 شه قلج طمغاج خان کز یاد کرد نام تو لب شود یاقوت و دندان در زبان در کام قند

💡 قلج تمغاج خان مسعود رکن الدین والدنیا بسعد اختر میمون مظفر گشت بر اعدا

💡 آفرین گویان چو گویند آفرین کردگار بر قلج تمغاج خان آنشاه اعدا مال باد

💡 تا قلج چقمز قنندن ظاهر اولمز جوهری نور چشمم، وسمنی نیلر اول اگری قاشلر

💡 بخت مسعود قلج تمغاج خان مسعود کرد نام مسعود ترا القاب سعدالملک یار

جوجو یعنی چه؟
جوجو یعنی چه؟
قرین رحمت یعنی چه؟
قرین رحمت یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز