کلمه فروغ در زبان فارسی به معنای نور، روشنی و درخشندگی است و به عنوان اسم و صفت به کار میرود. این واژه میتواند به عنوان نام شخص، مانند فروغ فرخزاد یا به معنای نور و روشنی استفاده شود. از نظر جنسیت نیز، یک اسم مؤنث است و باید در جملات با صفات و فعلها به درستی هماهنگ گردد. در جملاتی که این کلمه به عنوان اسم خاص به کار رفته، میتوان از ویرگول یا نشانههای نگارشی مناسب برای بهبود ساختار جمله استفاده کرد. این کلمه در ادبیات فارسی به طور گستردهای مورد استفاده قرار میگیرد و به عنوان یکی از مضامین زیباییشناسی شناخته میشود.

فروغ
لغت نامه دهخدا
فروغ. [ ف ُ ] ( اِ ) به معنی فروز است که شعاع و روشنی و تابش آفتاب و آتش و غیره باشد. ( برهان ). روشنایی. نور. ( یادداشت بخطمؤلف ). افروغ. ( حاشیه برهان چ معین )
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. [مجاز] رونق، جذابیت: ای فروغ ماه حسن از روی رخشان شما / آبروی خوبی از چاه زنخدان شما (حافظ: ۴۰ ).
فرهنگ فارسی
فارغ شدن. پرداختن از کاری
فرهنگ اسم ها
معنی: روشنی، تابش، نور، پرتو، شعله ی آتش، ( به مجاز ) رونق، روشنی ای که از آتش، خورشید و دیگر منابع نورانی می تابد، درخشندگی و جذابیت، ( به مجاز ) امید به زندگی و شوق و اشتیاق، ( اَعلام ) فروغ فرخزاد [، شمسی] شاعره ی ایرانی از مردم تهران، از آثار اوست: اسیر، دیوار، عصیان و تولدی دیگر، روشنی که از آتش، خورشید، و دیگر منابع نورانی می تابد، شعله آتش
ویکی واژه
فروغ به معنای روشنایی است.
جملاتی از کلمه فروغ
ز سام است مر دیدهام بیفروغ بداندیش میساخت زینسان دروغ
که ای فروغ جمال تو آفتاب منیر شکوه حسن تو چون آفتاب عالمگیر
از فروغ روی همچون ماه و خورشیدت دگر دیدهٔ جان من بیچاره بینا کردهای