فرنی

فرنی

یک دسر شیرین و نوعی پودینگ آبکی است که در شبه‌قاره هند تهیه می‌شود و به کشورهای مختلفی صادر شده است. این دسر با استفاده از آرد برنج، شیر و سایر مواد افزودنی تهیه می‌شود و معمولاً به عنوان دسر یا همراه با وعده‌های غذایی اصلی سرو می‌گردد. برای تهیه آن، ابتدا آرد برنج را در سه پیمانه آب حل کرده و از صافی عبور می‌دهند. سپس این مخلوط را به مدت ۱۵ تا ۲۰ دقیقه روی حرارت ملایم می‌پزند. پس از آن، شیر را به مخلوط اضافه کرده و به هم زدن ادامه می‌دهند و به مدت ۱۰ دقیقه دیگر می‌پزند. در صورتی که با مربا، عسل یا شیره انگور سرو نشود، شکر، هل و گلاب را به آن اضافه کرده و پس از دو یا سه جوش از روی حرارت برمی‌دارند. همچنین می‌توان آن را بدون شکر تهیه کرده و آن را با شیره انگور، عسل یا مربای گل و میوه میل کرد. علاوه بر فرنی تهیه شده با آرد برنج، نوعی دسر نیز با نشاسته درست می‌شود. در این روش، نشاسته را در مقداری آب سرد حل کرده و سپس شیر و شکر به آن اضافه می‌کنیم. مخلوط را به طور مداوم روی حرارت هم می‌زنیم تا غلیظ شود. سایر مراحل تهیه آن مشابه فرنی با آرد برنج است. همچنین می‌توان فرنی را به صورت کاکائویی یا زعفرانی سرو کرد. برای تهیه فرنی کاکائویی، کافی است مقداری پودر کاکائو به آن اضافه کنیم و برای نوع زعفرانی، یک قاشق زعفران دم‌کرده را به مخلوط بیفزاییم.

لغت نامه دهخدا

فرنی. [ ف ِ ] ( اِ ) قسمی از حریره که با آرد برنج و شیر و شکر سازند. ( ناظم الاطباء ).
- فرنی پز. رجوع به مدخل فرنی پز شود.
فرنی. [ ف ُ نی ی ] ( ع ص نسبی، اِ ) نان زفتی که پس از برشته کردن بدان روغن و شیر و شکر ریزند. منسوب به فرن که تنور بزرگی است. ( یادداشت بخط مؤلف ). نان که کرانه هایش در میان فراهم آورند و بریان کرده به روغن و شیر و شکر تر سازند. || نان گرده سطبر. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || نان در فرین پخته. || ( ص ) مرد درشت اندام. ( منتهی الارب ). رجل غلیظ. ( اقرب الموارد ). || سگ سطبر فربه. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).
فرنی. [ ف ُ ] ( ص نسبی ) نسبت است به فرنه که اسم جد خاندانی است. ( از سمعانی ).
فرنی. [ ف ُ ] ( اِخ ) محمدبن ابراهیم بن فرنة الفرنی. از معاذبن هشام و جز او حدیث شنید و ابواللیث فرایضی را از وی روایت است. ( اللباب فی تهذیب الانساب ).

فرهنگ معین

(فِ رْ ) (اِ. ) نوعی خوراک رقیق که از شیر، آرد برنج، شکر و گلاب درست کنند.

فرهنگ عمید

۱. تهیه شده در فرن، به ویژه نوعی نان گردۀ کلفت.
۲. مرد درشت اندام.
خوراکی رقیق که با آرد برنج یا نشاسته، شیر، شکر، گلاب، و هل تهیه می شود.

فرهنگ فارسی

دختر بزرگ زردشت پیامبر.
خوراک رقیقی که تاشیروشکرو آردبرنج طبخ میکنند
نانی که در فرن پخته شود نان گرده ستبر نانی که کرانه هایش را در میان فرهم آورند و بریان کرده بروغن و شیر و شکر تر سازند.
محمد بن ابراهیم بن فرنه الفرنی از معاذ بن هشام و جز او حدیث شنید و ابواللیث فرایضی را از وی روایت است.

دانشنامه آزاد فارسی

فِرِنی
در آشپزی ایرانی، نوعی غذای حریره مانند ساده، فراهم آمده از آرد برنج، شکر، و هل و گلاب. آرد برنج حل شده در آب را از صافی گذرانده بر دیگ به آتش ملایم جوش می آورند و پس از جوش آمدن شیر بدان می افزایند. از این مرحله تا پایان پخت به تناوب فرنی را هم می زنند تا ته نگیرد. کمی پیش از پایان پخت، شکر، هل، و گلاب اضافه می کنند و پس از دوسه جوش برمی دارند. می توان به جای شکر، شیرۀ انگور یا عسل افزود. برخی نیز به جای مواد شیرین کننده، نمک می افزایند.

ویکی واژه

نوعی خوراک رقیق که از شیر، آرد برنج، شکر و گلاب درست کنند.

جملاتی از کلمه فرنی

دل شکسته صوفی مثال پالوده ز شوق صحنک فرنی قند لرزان شد
دلم از شوق صحنک فرنی همچو پالوده آه لرزان است
خردمند و گر مردم بی‌هنر کس از آفرنیش نیابد گذر
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم