فرستادنی

لغت نامه دهخدا

فرستادنی. [ ف ِ رِ دَ ] ( ص لیاقت ) آنچه فرستاده شود یا لایق فرستادن بود یا کسی ملزم به فرستادن آن باشد. ( یادداشت به خط مؤلف ).

فرهنگ فارسی

آن چه فرستاده شود یا لایق فرستادن بود یا کسی ملزم به فرستادن آن باشد.

جمله سازی با فرستادنی

إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ تَنْزِیلًا (۲۳) ما که مائیم، فرو فرستادیم بر تو این قرآن فرو فرستادنی.
فرستادنی را ز هر مرز و بوم فرستاد با استواران به روم
وَ یَوْمَ تَشَقَّقُ السَّماءُ بِالْغَمامِ و آن روز که بازشکافد آسمان از ابر وَ نُزِّلَ الْمَلائِکَةُ تَنْزِیلًا. (۲۵) و فرو فرستند فریشتگان فرو فرستادنی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
ضمیمه
ضمیمه
متمایز
متمایز
سلیم
سلیم
چیپ
چیپ