غفار

کلمه غفار در زبان فارسی به معنای بخشنده و آمرزنده است. این واژه در متون دینی و مذهبی به کار می‌رود و به یکی از صفات الهی اشاره دارد.

معانی و مفاهیم:

بخشنده: غفار به معنای کسی است که به راحتی و با کمال میل دیگران را می‌بخشد و از خطاهای آن‌ها چشم‌پوشی می‌کند.

آمرزنده: این واژه همچنین به معنای کسی است که گناهان و اشتباهات دیگران را نادیده می‌گیرد و آن‌ها را می‌بخشد.

کاربردها:

متون دینی: این واژه در قرآن کریم و دیگر متون دینی به کار رفته و به عنوان یکی از صفات خداوند ذکر شده است. به عنوان مثال، در آیات مختلف، خداوند به عنوان غفار معرفی شده است که به بندگانش رحم می‌کند و گناهانشان را می‌بخشد.

توصیف افراد: در توصیف افرادی که بخشنده و مهربان هستند، می‌توان از این واژه استفاده کرد.

اسم پسرانه: 

غفار یک اسم پسرانه با ریشه عربی است که به معنای آمرزنده می‌باشد. این نام به خصوص به ویژگی‌های خداوند در اسلام اشاره دارد و نشان‌دهنده رحمت و بخشش اوست.

معادلات و مترادف‌ها:

مترادف‌ها: آمرزنده، بخشنده، مهربان.

معادل‌ها در زبان‌های دیگر: در انگلیسی: forgiving یا merciful.

لغت نامه دهخدا

غفار. [ غ ُ ] ( ع اِ ) موی گردن و پس گردن. موی رخسار و موی زرد ساق و پیشانی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). موهایی ریز که بر گردن و هردو جانب ریش وقفا و ساق زن و مانند آنهاست. ( از اقرب الموارد ).
غفار. [ غ َف ْ فا ] ( ع ص ) نیک آمرزگار. از صفات خدای تعالی است. ( منتهی الارب ). آمرزنده وپوشنده گناه. ج، غفارون. ( مهذب الاسماء ). آمرزنده گناهان. ( ترجمان علامه جرجانی ص 73 ). درگذارنده. بسیار پوشاننده. مؤنث آن غفارة. ( از اقرب الموارد ). غفور. عَفُوّ. صَفّاح. صَفوح: و انی لغفار لمن تاب و آمن و عمل صالحاً ثم اهتدی. ( قرآن 82/20 ).
گرش ولایت و فرمان و ملک و گنج نماند
بماند رحمت پروردگار غفارش.سعدی. || بسیار پوشاننده. صیغه مبالغه از غَفَرَ. مؤنث آن غفارة است. ( از اقرب الموارد ). || ( اِخ ) نامی از نامهای خدای تعالی. ( مهذب الاسماء ). غفارالذنوب:
دانی ز چه یک نام حق آمد غفار
یعنی که به مجرمان عاصی رحم آر
گر جاهلی از جهل نکردی گنهی
پس عفو همیشه مینشستی بیکار.خاقانی.برای ختم سخن دست بردعا دارم
امیدوار قبول از مهیمن غفار.سعدی ( صاحبیه ).
غفار. [ غ ِ ] ( اِخ ) نام گروهی از قبیله کنانه. ( ناظم الاطباء ). پدر قبیله ای است از کنانه، و او غفاربن ملیک بن ضمرةبن بکربن عبدمنات بن کنانة. از آن قبیله است ابوذر جندب بن جنادة غفاری یکی از اصحاب نبی ( ص ). ( منتهی الارب ) ( انسابی سمعانی ورق 410 ب ). رجوع به عیون الاخبار ج 3 ص 265 و الموشح مرزبانی ص 193 و 194 شود.
غفار. [ غ ِ ] ( اِخ ) ابن جاسم بن عملیق. او جدی جاهلی قدیم بود. پسرانش در نجد منزل داشتند. ( از اعلام زرکلی ج 2 ص 760 ).

فرهنگ معین

(غَ فّ ) [ ع. ] (ص. ) از صفات خداوند به معنای آمرزنده.

فرهنگ عمید

۱. بسیارآمرزنده، آمرزگار، آمرزنده و پوشانندۀ گناه.
۲. (اسم، صفت ) از صفات خدای تعالی.

فرهنگ فارسی

۱ - پدر قبیله ایست از کنانه و او غفار بن ملیک بن ضمره ابن بکر بن عبد منات بن کنانه است. ابوذر ( جندب بن جناده ) غفاری از اصحاب رسول ص از این قبیله است. ۲ - شعبه ایست از قبیله کنانه و ابوذر ( جندب بن جناده ) غفاری از اصحاب رسول ص ازین شعبه است.توضیح بغلط این کلمه و منسوب بدانرا بفتح اول و تشدید دوم خوانند.
بسیار آمرزنده، آمرزگار، آمرزنده وپوشاننده گناه، ازصفات خدای تعالی
( صفت ) ۱ - آمرزگار آمرزنده گناه جمع: غفارون ۲ - از صفات خدای تعالی.
ابن جاسم بن عملیق او جدی جاهلی قدیم بود پسرانش در نجد منزل داشتند

فرهنگ اسم ها

اسم: غفار (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: qaffār) (فارسی: غَفّار) (انگلیسی: ghaffar)
معنی: آمرزنده و بخشاینده، از نامهای خداوند، آمرزنده و بخشاینده ی گناهان ( خداوند )، از صفات و نام های خداوند

دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] غفار (اسم الله). اسم هشتاد و هشتم: الغفار
اسم غفار در قرآن به صورت معرفه و نکره پنج بار آمده است چنان که می فرماید:
(وَ إِنِّی لَغَفّارٌ لِمَنْ تابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صالحاً ثُمَّ اهْتَدی) (طه/82)
«من آمرزنده کسی هستم که توبه کند و ایمان بیاورد وعمل صالح انجام دهد».
(فَقُلتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ انَّهُ کانَ غَفّاراً).(نوح/10)
(«نوح می گوید به قوم خود) گفتم از پروردگارتان طلب آمرزش کنید، او آمرزنده گناهان است».
و در سه مورد دیگر این اسم با اسم «عزیز» همراه آمده است چنان که می فرماید:
(رَبُّ السَّماواتِ وَ الأَرضِ وَما بَیْنَهُما العَزیزُ الغَفّار).(ص/66)

جملاتی از کلمه غفار

از آن فایز گنه کرده که دانست که تو غفار و ستار و کریمی
با دل آنگه گفتم ای بسیار گوی از گنه تا چند استغفار گوی
نباشد ار چه شب و روز جز گنه کارم ولی چه غم که خداوندگفته غفارم
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم