عاقد
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. (صفت ) [منسوخ] محکم کنندۀ پیمان.
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - عهد کننده پیمان کننده. ۲ - گره زننده استوار کننده. ۳ - اجرا کننده صیغه در معامله. ۴ - کسی که عقد نکاح بندد جمع عاقدین. یا عاقد قرارداد. کسی که قرار دادی را با شخصی یا موسسه ای دولتی منعقد سازد.
جمله سازی با عاقد
بیقراری گر به ظاهر بودش از عقد قرار عاقد آن را به باطن محرم اسرار بود
تو کوه گوهری در ذات و من هرگز ندانستم که کان گوهری باشد معاقد گوهر کان را
هیاکل ملکی صورت و وجود تو معنی معاقد فلکی قفل و خاطر تو کلیدست
قوله تعالی: مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ موضع ما نصب است بصدقوا، کما یقال: صدقتک الحدیث و معاهدة اللَّه معاقدة رسوله علیه الصلاة و السلام.
گر چون مگس سماع کن و دست برزنم باری چو مور عاقد زنّار نیستم
اما عاقد و لفظ عقد، همچنان است که در بیع گفتیم.