طپان

طپان واژه‌ای است که ریشه در زبان فارسی دارد و به معنای تپنده، مضطرب، بی‌قرار و آرام‌ناپذیر استفاده می‌شود. این اصطلاح به طور خاص برای توصیف حالتی به کار می‌رود که چیزی یا کسی در وضعیت تپش قلب، اضطراب و یا بی‌قراری قرار دارد. به عنوان مثال، زمانی که یک فرد در انتظار خبری مهم به سر می‌برد یا در موقعیتی پرتنش قرار دارد، می‌توان گفت که او در حالت طپان است. این واژه به زیبایی احساساتی را که در لحظات تنش‌زا و پر از استرس تجربه می‌شود، به تصویر می‌کشد و به ما کمک می‌کند تا عمق و شدت این احساسات را بهتر درک کنیم. همچنین، می‌توان از واژه طپان برای توصیف مکان‌ها یا شرایطی استفاده کرد که در آن‌ها حس بی‌قراری و تپش در فضا حس می‌شود، مانند یک جمعیت شلوغ که در انتظار یک رویداد مهم هستند. در واقع، این کلمه به نوعی بازتاب‌دهنده حالت‌های روانی و عاطفی انسان‌هاست و می‌تواند به عنوان ابزاری برای توصیف حالات درونی ما مورد استفاده قرار گیرد.

لغت نامه دهخدا

طپان. [طَ ] ( نف، ق ) بیقرار. بی آرام. مضطرب. طپنده. در حال طپیدن. ضجر. هلوع. ( منتهی الارب ). تپان:
طپان ماده بفتاد و نر برپرید
بیامد همانجا که بد آرمید.اسدی ( گرشاسبنامه ).شب دیده بر سپهر و بر انجم گماشتم
تا خود نظیر نجم کله دوز من کدام
دیدم همه طپان و بی آرام و شوخ چشم
او بازآرمیده و پرشرم و کش خرام.سوزنی.دل اندر برطپان از بهر یارش
چو شب تاریک گشته روزگارش.نظامی.

فرهنگ معین

(طَ ) ۱ - (ص فا. ) تپنده. ۲ - (حامص. ) بی قرار، مضطرب.

فرهنگ فارسی

۱ - ( صفت ) طپنده تپنده. ۲ - بی قرار بی آرام مضطرب.

ویکی واژه

تپنده.
بی قرار، مضطرب.

جمله سازی با طپان

راه رو را گر بخواهی دوخت کفش بس طپانچه میزنی تو با درفش
زد ورا یک طپانچه بر رخسار تا شد از درد چشم او خونبار
بزد دست و بدرید جامه به زار به رخ برزده از طپانچه هزار
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال حافظ فال حافظ فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال انبیا فال انبیا