ضبط

ضَبط، هر یک از فنون متفاوت گرفتن، ذخیره کردن، و پخش موسیقی، گفتار، و اطلاعات دیگری که با امواج صوتی حمل می شوند. در ابتدا، میکروفون امواج صوتی را به سیگنالی الکتریکی تبدیل می کند که متناسب با بلندی صدا متغیر است. این سیگنال را می شود به شکل آنالوگ یا دیجیتال، یا روی نوار مغناطیسی ذخیره کرد. در شیوۀ ضبط آنالوگ، الگوی سیگنال به شکل دیگری کپی می شود. مثلاً در صفحه های وینیلی گرامافون، سوزن براثر ارتعاش، شیار مارپیچ پیوسته ای را روی قرصی پلاستیکی می تراشد. پخش این صفحه به وسیلۀ سوزنی صورت می گیرد که پیچ وتاب شیار مارپیچی را دنبال و ارتعاشات اولیه را بازسازی می کند. سپس، این ارتعاشات تقویت و به صدا تبدیل می شوند. در ضبط روی نوار مغناطیسی، سیگنال به صورت الگوی مغناطیس شدگی روی نواری پلاستیکی ثبت می شود که با پودری مغناطیسی پوشیده شده است. هنگام پخش این نوار، الگوهای مغناطیسی سیگنالی الکتریکی تولید می کنند که، همانند صفحۀ گرامافون، برای بازسازی صدای اولیه به کار می رود.

لغت نامه دهخدا

ضبط. [ ض َ ] ( ع مص ) صاحب کشاف اصطلاحات الفنون گوید: در لغت بمعنی قطع است. ودر اصطلاح رساندن سخن بگوش شنونده است کما هو حقه، یعنی بهمان نحو که سخن را از دیگری فراگرفته. سپس درک سخن باشد بقسمی که در موقع رساندن بغیر معنی آن بر شنونده روشن و هویدا بود. سپس در حفظ و نگاهداری سخن چندان کوشش ورزد و در خاطر چندان آن سخن را بیاد آورد که هنگام شنواندن بغیر بتواند بدون هیچ تغییر و تبدیلی آن سخن را بنحوی که شنیده و فراگرفته ادا کند.کذا فی الجرجانی. یاد گرفتن. حفظ کردن:
کس ز کوه و سنگ عقل و دل نجست
فهم و ضبط نکته مشکل نجست.مولوی. || نگاه داشتن چیزی را بهوش. ( منتهی الارب ). نگاه داشتن به حزم و هوش. ( منتخب اللغات ): و احداث متعلمان بطریق تحصیل علم و موعظت نگرند و ضبط آن بر ایشان سبک خیزد. ( کلیله و دمنه ). || در قبضه آوردن و اداره کردن سرزمینی آنچنان که اوضاع آن به سامان آید: آن دیار تا روم و از دیگر جانب تا مصر طولاً و عرضاً به ضبط ما آراسته گردد. ( تاریخ بیهقی ص 323 ). اهل جمله آن ولایات گردن برافراشته تا نام ما بر آن نشیند و به ضبط ما آراسته گردد. ( تاریخ بیهقی ). چون پدر ما گذشته شد ما دور بودیم ازتخت ملک که... جهانی را زیر ضبط آورده. ( تاریخ بیهقی ). || در حیطه تصرف و تسلط خود نگه داشتن: چون رسول دررسید جواب فرستاد که خراسان بشوریده است و من بضبط آن مشغول بودم. ( تاریخ بیهقی ). || انجام دادن و به نظم آوردن: احمد و شکر بگریستند و بیرون آمدند و بضبط کارها مشغول شدند. ( تاریخ بیهقی ص 357 ). اعیان و مقدمان نیک بکوشیدند تا کار ضبط شد. ( تاریخ بیهقی ص 342 ). || حفظ کردن و صیانت چیزی:
سلطان علاء دولت کز یُمن دولتش
در ضبط دین و دنیا عالیست کار تیغ.مسعودسعد.ضبط مسالک و حفظ ممالک... به سیاست منوط. ( کلیله و دمنه ). هم سیاست پادشاهان را در ضبط ممالک بدان ملاذ تواند بود. ( کلیله و دمنه ).
|| نگاه داشتن. ( دهار ): یکی را از بزرگان بادی مخالف در شکم پیچیدن گرفت، طاقت ضبط آن نیاورد. ( گلستان ). || فراهم آوردن. ( دهار ). || ضُبطت الارض ( مجهولاً )؛ باران باریده شد زمین. ( منتهی الارب ).
- در ضبط آوردن؛ به تصرف درآوردن و زیر فرمان آوردن: تا اغلب ممالک عالم در ضبط خویش آورد. ( کلیله و دمنه ).
- ضبطالقلم، ضبط قلم؛ نهادن حرکات کلمه ای را با قلم، یعنی زیر و زبر و پیش و جزم و مدّ در بالا یا زیر کلمه نهادن و یا با بیان تمام آنها را ادا کردن چنانکه گوئی طاهر به طاء مشالّه به الف کشیده و کسر هاء هوّز و سکون راء.

فرهنگ معین

(ضَ ) [ ع. ] ۱ - (مص م. ) حفظ کردن، نگاه داشتن. ۲ - گرفتن، در تصرف آوردن. ۳ - (اِمص. ) نگاه داری، حفظ.

فرهنگ فارسی

گرفتن و نگاهداشتن، حفظ کردن، محکم کردن، نگاهداری، بایگانی
۱ - حفظ کردن نگاهداشتن. ۲ - تصرف کردن در قبضه کردن. ۳ - محکم کردن. ۴ - رساندن سخن به گوش شنونده است به همان نحو که آن را از دیگری فرا گرفته. ۵ - حفظ و نگهداری کردن سخن بدان وجه که هنگام شنواندن به غیر بتوانند بدون هیچ تغییر و تبدیلی آن سخن را - به نحوی که شنیده و فرا گرفته اند - ادا کنند. ۶ - ( اسم ) نگاهداری حفظ. ۷ - بایگانی یا ضبط صوت.دستگاهی الکتریکی که به وسیله آن اصوات را روی نوار مخصوص ضبط کنند. یا ضبط قلم. نهادن حرکات کلمه ای را با قلم یعنی زیر و زبر و پیش و جزم و مد در بالا یا زیر کلمه نهادن و یا بیان تمام آنها را ادا کردن چنان که گویی طاهر با طائ مشاله بالف کشیده و کسر هائ هوز و سکون رائ. یا ضبط و ربط. ۱ - انتظام ترتیب: ضبط و ربط مملکت. ۲ - اطلاع از کتابت و قرائت. یا در ضبط آوردن ( آردن ). ۱ - حفظ کردن ضبط کردن: و از شعف چنین عبارت عذب معنی آن را در ضبط آرند. ۲ - تحت تسلط در آوردن.
به هر دو دست کار کردن

جملاتی از کلمه ضبط

سیر آیینهٔ دل ضبط نفس می‌خواهد ورنه آزادی ما اینهمه محبوس نبود
بنای خاصه هستی کجا شود ویران اگر ز ضبط تو بودی اساس و ارکانش
چشم راکن ضبط در خانه کسان هر طرف منگر نظر هر سو مران
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم