صلصله

صلصله در زبان فارسی معانی مختلفی دارد و بسته به زمینه استفاده، می‌تواند به چندین مفهوم اشاره کند:

باقیمانده آب در ته حوض:

صلصله به آب اندکی اشاره دارد که در ته حوض یا آبگیر باقی مانده است. این آب به صورت ایستاده و بدون جریان است و می‌تواند به دلیل تبخیر یا عدم جریان آب در آن مکان باقی بماند.

صدای به هم خوردن جرس یا آهن و زنجیر:

در این معنا، صلصله به صدای تولید شده از برخورد جرس، زنجیر یا سایر اشیاء فلزی اشاره دارد. این صدا به عنوان یک صدا یا نغمه مشخص در نظر گرفته می‌شود و می‌تواند به نوعی برانگیزنده یا جلب توجه‌کننده باشد.

تهدید کردن و ترساندن کسی:

صلصله به عملی اشاره دارد که در آن فردی دیگر را تهدید می‌کند و می‌ترساند. این نوع استفاده از واژه در زمینه‌های اجتماعی به کار می‌رود و می‌تواند به معنای ایجاد ترس یا نگرانی در دیگران باشد.

لغت نامه دهخدا

( صلصلة ) صلصلة. [ ص َ ص َ ل َ ] ( ع اِ ) باقیمانده آب در تک حوض. ( منتهی الارب ). آب اندک در آبگیر ایستاده. ( دهار ). || بانگ لگام. ( منتهی الارب ). آواز زنجیر و آهن و جرس. ( غیاث اللغات ). بانگ درای. ( نصاب ). بانگ زنگ. رجوع به صلصلةالجرس شود. || ( مص ) بانگ کردن آهن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( مصادر زوزنی ) ( دهار ). || صاف شدن بانگ تندر. || بانگ و فریاد کردن. || بازگردانیدن آواز را در حلق. ( منتهی الارب ). || تهدید کردن و بیم دادن کسی را. ( اقرب الموارد ). || کشتن مهتر لشکر را. || لاف زنی کردن در حذاقت خود. ( منتهی الارب ).
صلصلة. [ ص ُ ص ُ ل َ ] ( ع اِ ) کبوتر. || موی فراهم آمده بر سر. || باقیمانده آب در تک حوض. ( منتهی الارب ).
صلصلة. [ ص ُ ص ُ ل َ ] ( اِخ ) آبی است محارب را قرب ماوان. نصر گوید:گمان دارم بین ماوان و ربذه است. ( معجم البلدان ).

فرهنگ معین

(صَ لْ صَ لَ یا لِ ) [ ع. صلصلة ] (اِ. ) ۱ - صدای جرس. ۲ - صدای به هم خوردن زیور یا آهن و زنجیر.

فرهنگ عمید

بانگ، فریاد.

فرهنگ فارسی

آبی است محارب را قرب ماوان

ویکی واژه

صلصلة
صدای جرس.
صدای به هم خوردن زیور یا آهن و زنجیر.

جملاتی از کلمه صلصله

فکنده صلصله لاف در جهان چو، درای ندیده هرگز کردی ز کاروان کرم
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم