صدید

لغت نامه دهخدا

صدید. [ ص َ ] ( ع اِ ) زردآب. ( منتهی الارب ) ( ربنجنی ) ( ترجمان علامه جرجانی ) ( غیاث اللغات ) ( مهذب الاسماء ):
باز کافر خورد شربت از صدید
هم ز قوتش زهر شد در وی پدید.مولوی.|| ریم. خون بریم آمیخته. خونابه. رطوبة سیالة... تستحیل الیها اللحم الفاسد. ( بحر الجواهر ). || آب گرم دفزک. || ناله. || فریاد. ( منتهی الارب ).
صدید. [ ص َ ] ( ع مص ) بانگ و ناله کردن. ( منتهی الارب ). بانگ کردن. ( دهار ) ( ترجمان علامه جرجانی ) ( تاج المصادر بیهقی ).
صدید. [ ص َ] ( اِ ) اسم سریانی اثمد است. ( تحفه حکیم مؤمن ).

فرهنگ معین

(صَ ) [ ع. ] (اِ. ) ۱ - خونابه، خون به چرک آلوده. ۲ - ناله و فریاد.

فرهنگ عمید

۱. چرک زخم.
۲. زرداب.
۳. خونی که به چرک آمیخته است، خونابه.
۴. ناله و فریاد.

فرهنگ فارسی

( اسم ) زرد آب. ۲ - چرک آمیخته به خون خونابه. ۳ - ناله فریاد.
اسم سریانی اثمد است

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی صَدِیدٍ: چرک و خون غلیظ و درهمی که حرارتش و بوی گندش اهل دوزخ را عذاب میدهد( در اصل به معنی چرک وخونی است که از رحِم سرازیر شود )
ریشه کلمه:
صدد (۴۲ بار)
. صدید را چرک گفته‏اند. علت تسمیه آن کراهت و اعراض از آن است (مجمع) در این صورت صدید به معنی مصدود است یعنی اعراض شده و ناپسند و شاید مراد آب جوشان باشد که خواهیم گفت. مخفی نماند: نکره بودن آن نشان می‏دهد که چرک زخم نیست بلکه چرک به خصوصی است و آن شاید همان حمیم است که آمده‏. درباره آن آب روایاتی است مخوف و اعاذنا للّه منه. در خطبه 118 نهج البلاغه درباره جهنّم فرموده «وَ شَرابُها صَدیدٌ». نا گفته نماند صدید را آب زخم مختلط به خون نیز گفته‏اند که هنوز چرک نشده است. در قاموس آن را آب جوشان که از کثرت جوشش قوام یافته نیز گفته است دراقرب نسبت آن را به قول می‏دهد. اگر کراد از آن در قرآن چنین معنائی باشد با «حمیم» که بارها دروصف آب جهنّم گفته شده یکی است و اللّه العالم. و شاید مراد از آن غسلین باشد که خواهد آمد.

ویکی واژه

خونابه، خون به چرک آلوده.
ناله و فریاد.

جمله سازی با صدید

ملکا و خلقا و امرا، «وَ وَیْلٌ لِلْکافِرِینَ مِنْ عَذابٍ شَدِیدٍ» ویل، واد فی جهنّم بسیل من قیح و صدید.
حرارتیست به تیغت که هر که زان نوشد بطبع سرد نماید ورا حمیم و صدید
و قیل اثاما اثما و قال ابن عباس یرید جزاء الاثم و یروی فی الحدیث: «ان الغی و الآثام بئران یسیل فیهما صدید اهل النار.»
شرب احباب تو در خلدر حیق مختوم اکل اعدای تو در هاویه ز قوم و صدید
آبی به بوی گنده ولیکن به طعم بد بدرنگ همچو جرعۀ جام صدید بود