شیی

لغت نامه دهخدا

شیی. [ ش َ یی ی ْ ] ( ع ص ) لکنت دارنده. ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). || بعیدالنظر. دوربین. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

چیز، اشیائ جمع
لکنت دارنده یا بعید النظر دوربین.

ویکی واژه

oggetto
شیی یا شیء

جمله سازی با شیی

💡 دامن پاک حصاری است نکورویان را سروراسرکشیی نیست از آغوش بهار

💡 گوشم از آن لب چه یافت دولت سر گوشیی کاش توانستمی بوسه زدن گوش خویش

💡 هیبت او گر کند چاوشیی نفرت مگیر لطف او خود جای تو در حضرت اعلادهد

💡 ز تو بر جاست نام عز و شاهی ز تو بهتر شده هر شیی که خواهی

💡 شد شوق من به الفت لیلی یکی هزار هر وحشیی که با من دیوانه رام شد

الکن یعنی چه؟
الکن یعنی چه؟
دارک یعنی چه؟
دارک یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز