لغت نامه دهخدا
شکارگر. [ ش ِ گ َ ] ( ص مرکب ) شکارچی. نخجیرگر. صیاد. ( یادداشت مؤلف ). شکارگیر. صیاد. ( ناظم الاطباء ):
عقل سگ جان هوا گرفت چو باز
کاین سگ و باز چون شکارگراست.خاقانی.و رجوع به شکارچی و مترادفات دیگر شود.
شکارگر. [ ش ِ گ َ ] ( ص مرکب ) شکارچی. نخجیرگر. صیاد. ( یادداشت مؤلف ). شکارگیر. صیاد. ( ناظم الاطباء ):
عقل سگ جان هوا گرفت چو باز
کاین سگ و باز چون شکارگراست.خاقانی.و رجوع به شکارچی و مترادفات دیگر شود.
شکارگیر، شکارچی، صیاد.
شکارگر، شکارچی، صیاد
شکارچی صیاد شکار گیر
💡 شکارگران آراپایما منتظر میشوند تا این ماهیان برای تنفس به سطح آب بیایند تا با نیزه به آنها حمله کنند. سپس با ضربات چوب آنها را میکشند.
💡 دوقلوی دریا فرمانروای دریاها و ماهیان شدند. دوقلوی شکارگر فرمانروای بوتهزاران و پرندگان و جنگل شدند. دوقلوهای دیگرِ ساکن میانهٔ آسمان و زمین و واسطه انسان و «ماوو» شدند. آنکو میتواند با خدایان سخن گوید و زبان خدایان و همهٔ باشندگان را میداند کاهن و پیشگو است و جز کاهن کسی را یارای این کار نیست.
💡 سنگچشم، آلاگزنه یا مرغ قصاب پرندگانی هستند با طرح مشخص پر و بال، منقار قلابمانند، پاهای قوی و چنگالهای تیز که رفتارشان شبیهِ پرندگان شکارگر است.
💡 یکی چو با شۀ حسنش شکارگر نبود اگر به جکسۀ بختم هزار بازآید
💡 یاران حلقه در ۲۶ قوریه ۳۰۱۹ دوران سوم به ننهیتوئل رسیدند و در پارتگالن اردو زدند. جدایی یاران حلقه در این مکان اتفاق افتاد. بورومیر در جنگ با اورکهای سارومان کشته شد. مری و پیپین توسط آنها اسیر شدند. فرودو و سام با قایق به ساحل شرقی فرار کردند و آراگورن، گیملی و لگولاس تصمیم به تعقیب اورکها و آزادسازی مری و پیپین گرفتند و نام سه شکارگر را بر خود نهادند.
💡 آنها میتوانند پرخاشگر باشند و توانایی تعقیب برخی از شکارگران خود را دارند. نبردهای خونین مرغابیهای شناگر با یکدیگر بر سر اختلاف قلمرو در طبیعت دیده میشود. آنها حتی پرندههای بزرگتر که جثهٔ چندین برابر آنها را دارند را میکشند.