شب نما

لغت نامه دهخدا

شبنما. [ ش َ ن َ / ن ِ / ن ُ ] ( نف مرکب ) شب نماینده.( فرهنگ فارسی معین ). که در شب نمایان سازد. || آنچه به شب جلوه کند و بدرخشد مانند ساعت و پارچه و تابلو. ( فرهنگ فارسی معین ). که شب متجلی شود. که در شب نموده شود. که به شب هنگام نشان داده شود.
- ساعت شب نما؛ ساعتی که در تاریکی شب و بی استعانت روشنایی اعداد دوازده گانه منقوش بر صفحه آن به چشم آید. ساعت که نقش اعداد دوازده گانه صفحه آن از فسفر باشد و بدین سبب در تاریکی شب به دیده درآید و دیده شود.
|| برطرف کننده تاریکی. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ معین

(شَ. نَ ) (ص فا. ) ۱ - آن چه به شب جلوه کند و بدرخشد. ۲ - برطرف کنندة تاریکی.

فرهنگ عمید

ویژگی آنچه در شب می درخشد و نمایان است مانند ساعت شب نما.

فرهنگ فارسی

آنچه که درشب بدرخشدونمایان باشدمانندساعت شب نما

ویکی واژه

آن چه به شب جلوه کند و بدرخشد.
برطرف کنندة تاریکی.

جمله سازی با شب نما

مرا به دیده درون خواب از کجا آید؟ که شب نماند به عالم ز پرتو رویش
گو همه شب نماز کن کی به قبول او رسد تا نبود ز خون دل عاشق او وضوی او
و رسول را گفتند (ص)، «فلان زن روزه دارد و شب نماز کند، لیکن همسایه برنجاند». گفت، «جای وی دوزخ است». و گفت، «تا چهل سرای همسایه بود». زهری گفته است، «چهل از راست و چهل از چپ و چهل از پیش و چهل از پس».
نیزه‌ای بسکه از آهم بکف هر کوکب شب نماید ز فلک همچو علم از سرتل
شب را چسان به صبح رسانم کجا روم هر چند گفتمش مرو امشب نماند و رفت
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
انسجام یعنی چه؟
انسجام یعنی چه؟
کپه اقلی یعنی چه؟
کپه اقلی یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز