سدت
فرهنگ معین
فرهنگ فارسی
ویکی واژه
درگاه، پیشگاه.
جمله سازی با سدت
ما دحت را باد سعد و حاسدت را باد نحس ناصحت را باد فخر و دشمنت را باد عار
گر ز مسیح پرسدت «مرده چگونه زنده کرد؟» بوسه بده به پیش او، بر لب ما که همچنین
حاسدت در حبس محنت باد دایم چار میخ تا طناب خیمه آفاق شش تو کردهاند
آسیای فتنه فرق دشمنت را کرد آس روزگار پخته کار حاسدت را کرد خام
چون خاک اگر چه پست بود حاسدت ولی گردد بلند مرتبه چون بر شود بدار
در مستقر عز و شرف جاودان بزی تا حاسدت حزین شود و خوار مستذل