زیادتی

در زبان فارسی، واژه زیادتی به مفهوم کثرت، فراوانی، و افزایش به کار می‌رود. به عبارتی، زمانی که چیزی بیش از حد معمول یا انتظار ما وجود داشته باشد، از این واژه برای توصیف آن استفاده می‌کنیم. برای نمونه، در یک متن ادبی ممکن است از زیادتی برای بیان فراوانی نعمت‌ها یا حتی غم و اندوه بهره ببریم. در متون علمی یا فنی نیز، این اصطلاح می‌تواند نشان‌دهنده مقادیر غیرمعمولی در یک فرایند یا ماده خاص باشد. در زبان عامیانه، زیادتی به معنای افراط یا بیش از حد در چیزی به کار می‌رود. به طور کلی، این واژه به ما کمک می‌کند تا حالاتی را که در آن‌ها چیزی فراتر از حد معمول است، به تصویر بکشیم و به وضوح بیان کنیم.

لغت نامه دهخدا

زیادتی. [ دَ ] ( حامص ) فراوانی و بسیاری و کثرت و افزونی. ( ناظم الاطباء ). مزیدعلیه زیادت به زیادت تحتانی. ( آنندراج ). مزیت. فضل. بیشی. فزونی. کثرت.افزونی. بسیاری. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). افزونی. فراوانی. بیشتری. ( فرهنگ فارسی معین ):
تو را به اصل بزرگ ای بزرگوار کریم
زیادتی است بر آزادگان همه هموار.فرخی.و ثمره این اعتراف و رضا آن است که احاطه کند زیادتی فضل خدا را. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 309 ). در طلب زیادتی قدم نمی گذارم. ( کلیله و دمنه ).
زیادتی مطلب کار بر خود آسان کن
صراحی می لعل لب چو ماهت بس.خواجه شیراز ( از آنندراج ).بر جسم آنقدر که فزودیم همچو شمع
شد مایه زیادتی اشک و آه ما.صائب ( از آنندراج ). || ( اِ ) بقیه و باقیمانده. || زاید و افزون و علاوه و بیشتر. ( ناظم الاطباء ).
- زیادتی طلب؛ آنکه زیاده از مقسوم خواهد. ( از آنندراج ):
ز بسکه مردم عالم زیادتی طلب اند
ز هر کناره برآید هزار ابن زیاد.شفیع اثر ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

افزونی فراوانی بیشتری.

جمله سازی با زیادتی

چندان که بها کنی پدیدار هستم به زیادتی خریدار
در مغزها نگنجی بس بی‌کرانه‌ای در جسم‌ها نگنجی ز ایشان زیادتی
گفتم شودم جرایت افزون چون هر کس را زیادتی داد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
استخاره کن استخاره کن فال چوب فال چوب فال نخود فال نخود فال زندگی فال زندگی