رقعه

این واژه در زبان فارسی معانی مختلفی دارد که بسته به زمینه استفاده، می‌تواند متفاوت باشد.

به عنوان یک نوع خط: در علم خطاطی، رقعه به نوعی خط اشاره دارد که به صورت ساده و خوانا نوشته می‌شود. این نوع خط معمولاً برای نوشتن نامه‌ها و متون رسمی به کار می‌رود و به دلیل سادگی و زیبایی‌اش مورد توجه است.

به معنای تکه یا قطعه: در برخی از متون، رقعه به معنای تکه‌ای از کاغذ یا پارچه نیز به کار می‌رود. این کاربرد به معنای یک قطعه کوچک از یک چیز بزرگ‌تر است.

در ادبیات و شعر: در ادبیات فارسی، رقعه می‌تواند به معنای یک متن کوتاه یا نامه‌ای باشد که به طور خاص برای ابراز احساسات یا بیان یک موضوع خاص نوشته می‌شود.

در اصطلاحات دینی و عرفانی: در برخی از متون عرفانی، رقعه به معنای نوشته‌ای است که حاوی آموزه‌های معنوی یا دینی است.

فرهنگ معین

(رُ عِ یا عَ ) [ ع. رقعة ] (اِ. ) ۱ - تکه، قطعه. ۲ - پینه که به جامه دوزند، وصله. ۳ - قطعه کاغذی که روی آن نویسند. ۴ - نامه، مکتوب. ج. رقاع و رُقع.

فرهنگ عمید

۱. نامۀ کوچک، نوشتۀ کوتاه.
۲. وصله ای که به لباس می دوزند.
۳. صفحۀ شطرنج یا نرد.
۴. قطعه ای از چیزی که بر آن می نوشتند، مانند پوست، کاغذ، یا پارچه.

فرهنگ فارسی

نامه، نوشته، تکه کاغذکه روی آن بنویسند
( اسم ) ۱ - پاره چیزی تکه قطعه. ۲ - پینه که به جامه دوزند وصله. ۳ - قطعه کاغذی که روی آن نویسند. ۴ - نامه مکتوب جمع رقاع رقع. ۵ - کشور مملکت. ۶ - هر گیاهی که شکستگی را بهم پیوندد. ( مانند: خاما اقطی انجبار بنتومه ) یا رقعه پست نیلگون زمین. یا رقعه بلند نیلگون آسمان. یا رقعه غبرا زمین. یا رقعه کژدم جشنی در ایران باستان در روز پنجم از اسفندارمذماه. از آغاز طلوع فجر تا طلوع آفتاب تعویذی بر کاغذهای چهار گوش مینوشتند و بر سه سمت دیوارهای خانه میچسباندند و دیوار مقابل صدر خانه را باز میگذاشتند.

جملاتی از کلمه رقعه

هنگامی که احمد او را دید، بشناخت، از اسب فرود آمد و آن رقعه بگرفت و بخواند. دید در آن نوشته است: پادشاهی یافتید، مردگان را اسیر ساختید، قدرت یافتید، زورمندی بکار بردید.
باز یاد آوری شود که چند رقعه از دوران صفویان در اختیار است. یکی دو تا از شاه اسماعیل و شاه طهماسب که اکثراً در موضوع مزار شیخ صفی الدین است. ملکی خریدند یا دستوری صادر کردند به صورت اصل یا رونوشت.
زکلک رمح آذرگون ملک بر رقعهٔ هامون رقم‌کرد از مداد خون به قتل دشمنان محضر
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم